چمیده

معنی کلمه چمیده در لغت نامه دهخدا

چمیده. [ چ َ دَ /دِ ] ( ن مف / نف ) از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته. ( برهان ) ( آنندراج ). خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چم و چمیدن شود. || خم شده را نیز گویند. ( برهان ).خم شده و کج گشته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چمیدن شود. || ( اِ ) خسته انگور. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چمیده در فرهنگ معین

(چَ دِ ) (ص مف . ) خم شده .

معنی کلمه چمیده در فرهنگ عمید

خم شده، خمیده.

معنی کلمه چمیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - راه رفته با ناز خرامیده . ۲ - خم شده .
از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته باشد . خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی .

معنی کلمه چمیده در ویکی واژه

خم شده.

جملاتی از کاربرد کلمه چمیده

چمیده ایمن بعضی به صیدگاه بلا نشسته بهری ساکن به زخم جای خطر
در زلف تو سیصد هزار خم هست در هر چم او یوسفی چمیده
در چمن فضل و بوستان فصاحت نخل روانی چو خامه ام نچمیده
چمیده به اقتضای فعل خویشتن رمیده زان کجا، نه اقتضای او
یکی دمیده همایون ز مشرق دولت یکی چمیده همیدون ز مطلع گردون
همی چمد فلک از بهر آنکه تو بچمی همیشه باد ترا کار با چمیده بچم
بر لاله چو بگذری خوری سوگند کز خلد برون چمیده حورالعین
کس سرو چمن چمان ندیده است آن سو روان چمیده می‌رفت
چمیده هر جا در مرغزار آهوی نر دمیده هر جا بر شاخسار طلع نضید
چمیده به روز از بر مرغزار به‌شب‌خفته در دامن کوهسار