معنی کلمه چموش در لغت نامه دهخدا
چموش. [ چ َ ] ( ص ) اسب و استر لگدزن و بدفعل را گویند، و معرب آن شموس است. ( برهان ). اسب و استر و خر بدنعل لگدزن را گویند و معرب آن شموس است. ( جهانگیری ). اسب لگدزن و توسن که بعربی شموس گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اسب و استر لگدزن و شرور. ( ناظم الاطباء ). اسب سرکش. ( از رشیدی ). اسب یا قاطر یا خر بدادا و سرکش که چون خواهند زین یا پالان بر او نهند یا تیمارش کنند جفت و لگد اندازد و شرارت کند :
آن استر چموش لگدزن ازآن من
وآن گربه مصاحب بابا ازآن تو.کمال اسماعیل ( از جهانگیری ).