چماق

چماق

معنی کلمه چماق در لغت نامه دهخدا

چماق. [ چ ُ ] ( ترکی ، اِ ) گرز آهنین شش پره را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). گرز آهنی شش پهلو. ( غیاث ). گرز آهنین شش پره. ( ناظم الاطباء ). شش پر، گرز. عمود. عمود آهنین :
بتیغ و تیر همی کرد میرطغرل فتح
چنانکه میرالب ارسلان به خشت و چماق.لامعی.چه گوشمال که از دست او کشید کمان
چه سرزنش که ز انصاف او نیافت چماق.سلمان ساوجی.آن چماق چندر و گُرز گَزَر
از برای حرب گندمبا خوش است.بسحاق اطعمه. || در این زمان چوبدست سرگره دار را گویند. ( برهان ). چوب سرکج که در درازی مانند عصا بود و از چوب بادام تلخ باشد که نگه داشتن آن در دست در مذهب امامیه مسنون است. ( آنندراج ). چوبدستی ستبر که سر آن گره دارباشد. ( غیاث ). چوبدستی سرگره دار. ( ناظم الاطباء ). در اصطلاح قلندران ، من تشاء. چوب شفت. در اصطلاح عامه ، شفت. چوبدستی خشن چوب خشن و سرکنده که چوپانان و دهقانان مسافر دارند. چوبدستی نتراشیده و نخراشیده :
بنده گریزپای است از وحشت خراسان
چون از چماق ترکان اموال خورده عامل.اثیر اخسیکتی.اعتماد تو بر چماق امیر
بیش بینم که برخدای کبیر.اوحدی.ناگاه چماقی برسراو [ بر سر قتلغ حاجب عمادالدوله دیلمی ] آمد و کشته شد. ( تجارب السلف هندوشاه چ اقبال ص 224 ). || به معنی آلت تناسل. ( آنندراج ). مجازاً به معنی آلت تناسل. ( غیاث ). نره. ( ناظم الاطباء ). کنایه از آلت رجلیت :
به دوشی که بر وی بود جای ساق
به شوقی که در دل جهد با چماق.طاهر نصیرآبادی ( از آنندراج ).ذوقی تو که خیل لولیان را پشتی
پیوسته چماق بینی اندر مشتی
گوش تو اگر درخور بینی می بود
از رشک دراز گوش را می کشتی.حکیم شفائی ( ازآنندراج ).

معنی کلمه چماق در فرهنگ معین

(چُ ) [ تر. ] ۱ - گرز آهنی شش پر. ۲ - چوبدستی که نوک آن گره داشته باشد.

معنی کلمه چماق در فرهنگ عمید

۱. چوب دستی بزرگ و کلفت.
۲. [قدیمی] گرز، گرز شش پر.

معنی کلمه چماق در فرهنگ فارسی

چوبدستی بزرگ وکلفت، گرز، گرزشش پر
( اسم ) ۱ - گرز آهنی شش پر عمود . ۲ - چوبدست سر گره دار . ۳ - آلت تناسل مرد نره .

معنی کلمه چماق در دانشنامه عمومی

چماق یک سلاح سرد به شکل چوب صافی است که یک سر آن دارای برآمدگی باشد. چماق ( همچنین به عنوان باتوم، چوب شب، یا سلاح ضربه ای نیز شناخته می شود ) عصا یا چوب کوتاهی است که معمولاً از چوب ساخته می شود و از دوران ماقبل تاریخ به عنوان سلاح استفاده می شود. نمونه های متعددی از ضربه های شدید ناشی از چماق ها در گذشته وجود دارد، از جمله در محل Nataruk در تورکانا، کنیا، که به عنوان صحنه درگیری ماقبل تاریخ بین گروه های شکارچی - گردآورنده در 10000 سال پیش توصیف شده است. بیشتر چماق ها به اندازه ای کوچک هستند که بتوان آن ها را با یک دست تاب داد، اگرچه برای مؤثر بودن، ممکن است برای چماق های بزرگ تر نیاز به استفاده از دو دست باشد. از باشگاه های تخصصی مختلف در هنرهای رزمی و سایر رشته ها از جمله باتوم نیروی انتظامی استفاده می شود. گرز نظامی یکی از نوادگان پیچیده تر چماق است که معمولاً از فلز ساخته می شود و دارای سر میخ دار، دستگیره دار یا فلنجی است که به یک محور متصل است. نمونه هایی از تصویرهای فرهنگی باشگاه ها را می توان در اساطیر یافت، جایی که آنها با شخصیت های قوی مانند هرکول یا آنی ژاپنی مرتبط هستند، یا در فرهنگ عامه که با فرهنگ های بدوی، به ویژه غارنشینان مرتبط هستند. گرزهای تشریفاتی نیز ممکن است به عنوان نماد اقتدار دولتی نمایش داده شوند. زخم هایی که توسط چماق ایجاد می شود به طور کلی به عنوان ترومای ضربه ای یا آسیب های ترومایی با نیروی بلانت شناخته می شوند.
نیروهای پلیس و پیشینیان آنها به طور سنتی استفاده از سلاح های کم کشنده را نسبت به اسلحه یا تیغه، در صورت امکان، ترجیح می دهند. تا زمان های اخیر، زمانی که جایگزین هایی مانند تیزر و اسپری فلفل دلمه ای در دسترس قرار گرفت، این دسته از سلاح های پلیسی عموماً توسط نوعی چماق چوبی به نام های چوبی، باتوم، چوب شب یا لثه پر می شد. چماق های کوتاه و منعطف نیز اغلب مورد استفاده قرار می گیرند، به ویژه توسط افسران لباس شخصی که باید از اطلاع خود اجتناب کنند. اینها در عامیانه به عنوان بلک جک، شیره یا کوش شناخته می شوند. برعکس، مجرمان شناخته شده اند که خود را به مجموعه ای از چماق های دست ساز یا بداهه مسلح می کنند، که عموماً اندازه های آن ها به راحتی قابل پنهان است، یا می توان آن ها را به عنوان حمل شده برای اهداف قانونی ( مانند چوب های بیسبال ) توضیح داد. علاوه بر این، راهبان شائولین و اعضای دیگر فرقه های مذهبی در سرتاسر جهان هر از چند گاهی از نوک به عنوان سلاح دفاعی استفاده می کنند.

معنی کلمه چماق در دانشنامه آزاد فارسی

چُماق
چوب دستی کوتاه و کلفت مانند عصا با سری گِرد. عموماً آن را از چوب بادام تلخ می ساخته اند که سری کج داشته است. هرگاه چماق را از آهن می ساختند به آن گرز آهنی نیز می گفتند. چوپانان و دهقانان برای حفاظت از خود از آن استفاده می کرده اند. شکل امروزی آن باتون است که پاسبانان آن را بر کمر می آویزند.

معنی کلمه چماق در ویکی واژه

گرز آهنی شش پر.
چوبدستی که نوک آن گره داشته باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه چماق

عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازهٔ عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار)، نیزه و شمشیر بود.
کردیم علم چماق بیداد گفتیم که هرکه پیشکش داد
معترضان دوباره ساختمان تالار شهر را اشغال کردند. به گفته روزنامه دولتی روسیه ایزوستیا، کنشگران مخالف دولت که مسلح به چماق و میله‌های آهنی بودند یک مهندس کامپیوتر به نام والری کُنستانتینوویچ زاخاروف را در یورش به دفتر حزب مناطق تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار دادند.
دریغ آن در شدن خصمان به خانه همه بر کف چماق و تازیانه
جون بغایت رسید کار ستم قلم ظلم گشت یار چماق
مهرورزی به زور چماق، همه عدالت‌تونو دیدن
بیش از آنچه گفته شد از زندگی ابداس چیزی معلوم نیست جز اینکه او ماروثاس را کمک داد تا دیو از تن یزدگرد بیرون کند. در عقیده مسیحی ابداس اولین شهید شکنجهٔ مسیحیان سرزمین فارس است؛ وی با چماق تا مرگ کتک خورد. ابداس به عنوان قدیس منصوب شد و تاریخ ۱۶ مه روز بزرگداشت اوست.
عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه ی عبور به قوای انگلیس را نخواهند داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار)، نیزه و شمشیر بوده است.
چون ازان رستیم اینک خادم و زخم چماق تا فرو دوشند هرچ آن عمرها اندوختند
رسید اینجا چو گفت و گوی باقی سمنبر شاه ملک قولچماقی
چماق سوزن سرکوبشان زند روسی چوکار او فتدش با چهارگز معجر
نه پری لر کیمی قولار، قونوب-اوچماقدا نه قازلار
به مردی جد رستم بود باقی که خود جان داد از گوز چماقی
ترک لقب داده بود در سخنم، معنی آنک ترک بزخم چماق دوست شود جاودان
برآورده ایوان و کاخ و رواق پس و پیش بگرفته تیغ و چماق