معنی کلمه چقر در لغت نامه دهخدا
ز واقفان چو نداند که یار در چقر است
بسوی مدرسه سیفی نمی رود ز چقر.سیفی ( از آنندراج ).
چقر. [ چ َق ْ ق ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان دره گز که در 3 هزارگزی جنوب خاوری دره گز و 2 هزارگزی جنوب راه شوسه عمومی دره گز به لطف آباد واقع است. جلگه و معتدل است و 2316 تن سکنه دارد.آبش از قنات ، محصولش غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چقر. [ چ َ ق ق ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس که در 6 هزارگزی جنوب خاوری کلاله واقع است. دامنه و معتدل است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه دوچای ، محصولش برنج ، غلات ، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی و راهش از کلاله اتومبیل رو است. نمد این محل بخوبی معروف است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
چقر. [ چ ِ ق ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان که در 12 هزارگزی خاور کردکوی و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه کردکوی به گرگان واقع است. دامنه و معتدل است و 145 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رودخانه ، محصولش برنج ، غلات ، حبوبات و توتون سیگار. شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی بافتن شال و کرباس وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).