چشیده

معنی کلمه چشیده در لغت نامه دهخدا

چشیده. [ چ َ / چ ِ دَ / دِ ]( ن مف ) چیزی که مزه شده و چاشنی شده باشد. ( ناظم الاطباء ). مأکول یا مشروب مزه شده و چاشنی شده :
هر نعمتی که هست بعالم چشیده ای
هر لذتی که هست سراسر چشیده گیر.سعدی. || کسی که مزه نموده باشد. ( ناظم الاطباء ). آن کس که طعم چیزی را با مقداری قلیل از آن آزماید و امتحان کند.
- ناچشیده ؛ اندکی از چیزی در دهان قرار نداده ، برای دریافتن طعم ومزه آن :
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندر تاخت.رودکی. || تجربه کرده و آزموده. آن کس که نیک و بد روزگار آزموده و در کارها باتجربه و کاردیده شده است :
برآسود لشکر ز ننگ و نبرد
چشیده ز گیتی همان گرم و سرد.فردوسی.به برزین بگفت ای سرافراز مرد
چشیده ز گیتی همه گرم و سرد.فردوسی.مرد، باخردی تمام بود، گرم و سرد روزگار چشیده... و عواقب را بدانسته. ( تاریخ بیهقی ). پیران جهان دیده و گرم و سرد روزگار چشیده از سر شفقت و سود گویند. ( تاریخ بیهقی ). پخته ای پرورده جهاندیده و سرد و گرم چشیده. ( گلستان سعدی ). هر کجا سختی کشیده تلخی چشیده ای را بینی خود را به شره در کارهای مخوف اندازد. ( گلستان سعدی ). و رجوع به چشیدن شود.

معنی کلمه چشیده در فرهنگ معین

(چَ یا چِ دِ ) (ص مف . ) ۱ - مزه کرده ، چاشنی شده . ۲ - تجربه شده ، آزموده .

معنی کلمه چشیده در فرهنگ عمید

ویژگی چیزی که مزه شده.

معنی کلمه چشیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مزه کرده چاشنی شده . ۲ - تجربه شده آزموده .

معنی کلمه چشیده در ویکی واژه

مزه کرده، چاشنی شده.
تجربه شده، آزموده.

جملاتی از کاربرد کلمه چشیده

او شراب اجل چشیده و لیک قسم یک عالمست رنج خمار
دلم چونست چون ابری کشیده هوا چونست چون زهری چشیده
بار محنت کشیده چون ایوب زهر فرقت چشیده چون یعقوب
آنرا که چشیده زهر آفاق زدهر خاصیت تریاق دهد صحبتشان
ذوق نشاط از آن پرس کش غم رسیده باشد هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
در کام هر که ذوق قناعت چشیده است خون جگر به نعمت الوان برابرست
در چهارده فینالی که استقلال در آن حاضر بوده است هشت مربی مختلف هدایت این تیم را بر عهده داشته‌اند. منصور پورحیدری و امیر قلعه‌نویی هر کدام با سه بار حضور در فینال به عنوان مربی استقلال بهترین عملکرد را بین مربیان استقلال از این نظر دارا هستند و پرویز مظلومی نیز دو بار استقلال را تا مرحله فینال رسانده است. هر مربی که بیش از یکبار استقلال را به فینال رسانده است طعم تلخ شکست را در فینال را با آبی‌پوشان چشیده است.
حکایت کرد مرا دوستی که در صفوت مهرجوی بود و در عفوت عذرگوی، چشیده شربت غربت بود و کشیده ضربت محنت و کربت.
بنگر چه گونه باشد اکنون که بوده باشم از گوشة دهانت سد چاشنی چشیده
گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی
چند از این دعوی درویشی و لاف عاشقی ناچشیده شربت آن نازموده درد این