چشمه چشمه. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) سوراخ سوراخ و متخلخل. ( ناظم الاطباء ). مشبک و خانه خانه چون لانه زنبور : یکی کرته هر یک بپوشیده تنگ همه چشمه چشمه بنقش و برنگ.اسدی.همچون خزینه خانه زنبور خشکسال از باد چشمه چشمه دماغ خرابشان.خاقانی.صحن مجلس در مدور جام نوشین چشمه یافت کانچنان هم چشمه چشمه هم مدور ساختند.خاقانی.رجوع به چشمه شود.
معنی کلمه چشمه چشمه در فرهنگ معین
( ~. ~. ) (ص مر. ) سوراخ سوراخ ، خانه خانه ، مشبک .
معنی کلمه چشمه چشمه در فرهنگ فارسی
( صفت ) سوراخ سوراخ متخلخل مشبک خانه خانه .
معنی کلمه چشمه چشمه در ویکی واژه
سوراخ سوراخ، خانه خانه، مشبک.
جملاتی از کاربرد کلمه چشمه چشمه
چشمه چشمه زخم تیرش بر تن من گشته چشم هرکجا گردی ز راه توسن او خاسته ست
ز جزعت خانه خانه دل شود خون ز لعلت چشمه چشمه خون شود نوش
طرهش چو حلقه حلقه قطار از پی قطار حلقهش چو چشمه چشمه نور هدی قطار
همچون خزینه خانهٔ زنبور خشک سال از باد چشمه چشمه دماغ خرابشان
وزش تو دیده دهی آفتاب تابان را کندبه تیر نظر چشمه چشمه چون غربال
ز صحن سینه گشایند چشمه چشمه نور به زخمه صیقل آیینه های پرزنگند
می جوشدم ز هر سر مو چشمه چشمه خون هر گه که دل به ذوق شهادت قسم خورد
بر آستانه ما هست گردی از ره وی که ذره ذره او هست چشمه چشمه نور
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً نبینی که اللَّه فرو فرستاد از آسمان آبی، فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ براند آن را چشمه چشمه در زمین، ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً پس میبیرون آرد بآن کشت زار، مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ جدا جدا رنگهای آن، ثُمَّ یَهِیجُ آن گه پس خشک شود، فَتَراهُ مُصْفَرًّا آن را بینی زرد گشته، ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً آن گه آن را خرد کند ریزه ریزه، إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ (۲۱) در آنچه نمودم یاد کردی است و یادگاری خردمندان را.
به هر دلی که درآیی چو عشق بنشینی بجوشد از تک دل چشمه چشمه شیرینی