چشمداشت

چشمداشت

معنی کلمه چشمداشت در لغت نامه دهخدا

چشمداشت. [ چ َ / چ ِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) توقع و امید. ( آنندراج ). امید و انتظار و توقع و آرزو و خواهش. ( ناظم الاطباء ). ترصد. ترقب. طمع. رجوع به چشم داشتن شود.
- چشمداشت از خدا ؛ استدعا. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چشمداشت در فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - امید. ۲ - طمع .

معنی کلمه چشمداشت در فرهنگ عمید

۱. چشم به کمک و همراهی کسی داشتن.
۲. منتظر وصول چیزی بودن.
۳. امید و خواهش، انتظار، توقع.

معنی کلمه چشمداشت در فرهنگ فارسی

امیدوخواهش وانتظار، توقع
( مصدر ) انتظار وصول چیزی توقع امید یاری و همراهی از کسی داشتن .
توقع و امید امید و انتظار و توقع و آرزو و خواهش . ترصد . ترقب . طمع .

معنی کلمه چشمداشت در دانشنامه عمومی

چشمداشت (معرفت شناسی). چشمداشت، توقع یا امید، مترادف اکسپکتیشن ( به انگلیسی: expectaion ) است. اکسپکتیشن یا چشمداشت، مفهومی در در نظریه احتمالات ریاضی، فلسفه شناختی ( و علوم شناختی ) ، و معرفت شناسی ( همان شناخت شناسی یا اپیستمولوژی ) است.
در یک چارچوب معرفت شناسی احتمالاتی، یا موقعی که با پیش بینی طرف باشیم، یا اطلاعات ناقصی دردست باشد، اکسپکتیشن ( چشمداشت ) معنای واحد یا معنای مرتبطی پیدا می کند. در حقیقت در هر چارچوبی که نوعی عدم قطعیت ( به انگلیسی: uncertainty ) وجود داشته باشد یا برایش تعریف شود، مفهوم چشمداشت پدیدار می شود. به همین دلیل، معنایی در سطح اپیستمولوژی دارد.
مفهوم چشمداشت، گاهی به معنای محتمل ترین حالت بکار میرود، و گاهی به معنای چشمداشت به معنای طیفی از حالت های ممکن و حتمل ولی با مقدار احتمال های مختلف است.
مفهوم چشمداشت، یک مفهوم مرکزی و محوریی در پردازش پیشبینیانه است.
• امید ریاضی و مقدار چشمداشتی در نظریه احتمالات
• چشمداشت ( معرفت شناسی )
• امید ( ابهام زدایی )
• پردازش پیشبینیانه
• Expectation ( epistemic ) در ویکیپدیای انگلیسی.
• نظریه احتمالات
• معرفت شناسی
• علوم شناختی
• مفاهیم معرفت شناسی
• نگرش روان شناختی
• اندیشه
• مقاله های دارای سرنویس تغییرمسیر نیازمند بازبینی
• مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی

جملاتی از کاربرد کلمه چشمداشت

مرا ز خرمن گردون چه چشمداشت بود؟ که برگ کاه به چشمم ز کهکشان نرسد
به ماه مصر ز یک پیرهن مضایقه کرد چه چشمداشت دگر از وطن بود ما را؟
باری بهمان راه و روش و هنجار و منش که دیده و دانی بنده ام و آن پاک هستی را که جاویدان نیستی مباد از در یکتائی پرستنده. بیش از آنکه در نیروی گفتار گنجد یا ترازوی گمان و پندار سنجد آرزومند خجسته دیدارم و آزاداندیش شیوا گفت و گزار دریغ که شوربختی های اختر وارون بختم هرگز در آن خرم انجمن که شرم هزار چمن است و بزرگتر امید جان و تن شب و روزی بار نداد و از گرداب کشتی شکن دوری راه کنار ننمود، جز آنکه دریافت این آرزو را بر در پاک یزدان خاکسارانه روی نیاز سایم و چشمداشت از هر در بر دستگیری های بخشایش خدایی باز دارم چه خواهم کرد، بیت:
دائی نیامد و جانم از راه پائی دمساز سینه گشت. دو ماه است او را خواسته ام و هزار نامه و پیک پی در پی آراسته. اگر نمی آید و رنج دل نگرانی از روانم نمی زداید، باری آگاهم سازید که فرسود چشمداشت نپایم، و در نومیدی آسودگی یابم.