معنی کلمه چشمة خضر در لغت نامه دهخدا
آن پیر ماکه صبح لقائیست خضرنام
هر صبح بوی چشمه خضر آیدش ز کام.خاقانی.زهره میغ از دل دریا گشاد
چشمه خضر از لب خضرا گشاد.نظامی.رجوع به چشمه حیات وچشمه حیوان شود. || دهان معشوق باشد. ( برهان ). کنایه از دهان محبوب. ( آنندراج ). دهان معشوق.( ناظم الاطباء ).