چشم داشتن

معنی کلمه چشم داشتن در لغت نامه دهخدا

چشم داشتن. [ چ َ / چ ِ ت َ ] ( مص مرکب ) توقع و امید داشتن. ( آنندراج ). امیدوار بودن و انتظار کشیدن. ( ناظم الاطباء ) :
بامید تاج از پدر چشم داشت
پدر زین سخن بر پسر خشم داشت.فردوسی.همی چشم داریم از آن تاجور
که بخشایش آرد بما بر مگر.فردوسی.چنین است رسم سرای جفا
نباید کزو چشم داری وفا.فردوسی.صلاح بنده آنست که به پیشه دبیری خویش مشغول باشد و چشم دارد که وی را از دیگر سخنان عفوکرده آید. ( تاریخ بیهقی ). و «ستی » پسر دیگر خوارزمشاه مردتر از هرون بود و دیداری تر و چشم داشته بود که وی را فرستد چون آن دید غمناک و نومید شد. ( تاریخ بیهقی ).
صدفش چشم ندارم لیکن
از نهنگش حذری خواهم داشت.خاقانی.رطب ناورد چوب خرزهره بار
چو تخم افکنی بر همان چشم دار.سعدی. || چشم براه بودن. انتظار ورود چیزی یا کسی را داشتن : معتصم گفت... چرا دیر آمدی دیریست که ترا چشم میداشتم. ( تاریخ بیهقی ).
- چشم داشتن بر کسی یا چیزی ؛ امیدوار بدان کس یا بدان چیز بودن :
سپاهست چندین پر از درد و خشم
سراسر همه بر تو دارند چشم.فردوسی.

معنی کلمه چشم داشتن در فرهنگ معین

( ~. تَ ) (مص ل . ) توقع و امید داشتن .

معنی کلمه چشم داشتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) توقع و امید داشتن انتظار داشتن .
توقع داشتن، امیدو آرزوداشتن، درانتظاربودن

جملاتی از کاربرد کلمه چشم داشتن

جنید را پرسیدند از خوف، گفت چشم داشتن عقوبت است با مجاری انفاس.
ز دشمنان چه توان چشم داشتن آخر؟ درین زمانه که با دوستان صفا نبود
و گفت: عوض چشم داشتن بر طاعت از فراموش کردن فضل بود.
سؤال کردند از خوف گفت: چشم داشتن عقوبت است در هر نفسی.
رجا: آرامش دل به نیکی و صدق و راستی وعده. چشم داشتن به خیر حق که صاحب خیر است.
بدان که هرکه در مستقبل نیکویی چشم دارد این چشمداشت وی را باشد که رجا گویند و باشد که تمنی گویند و باشد که غرور گویند. و احمقان و ابلهان اینها از یکدیگر بازندانند و پندارند که این همه امید است و رجای محمود است، و این نه چنان است، بلکه اگر کسی تخمی نیک طلب کند و در زمین نرم افگند و خارر و گیاه پاک کند و به وقت آب دهد و چشم دارد که ارتفاع بردارد، چون خدای تعالی صواعق نگاه دارد و آفت دفع کند، این چشم داشتن را امید گویند.
از گریه دروغ، اثر چشم داشتن از چشمه سار گوهر شهوار جستن است
پس هرچه اسباب است از آنچه به اختیار بنده تعلق دارد، چون تمام شد ثمرت چشم داشتن رجا باشد و چون اسباب ویران باشد چشم داشتن حماقت بود و غرور و اگر نه ویران بود و نه آبادان آروز باشد. و رسول (ص) گفت، «لیس الدین بالتمنی کار دین به آرزو راست نیاید»، پس هرکه توبه کند باید که امید قبول دارد و هرکه توبه نکرد، لکن به سبب معصیت خود اندوهگین و رنجور بود و چشم می دارد که خدای تعالی وی را توبه دهد این رجاست که رنجوی وی سبب آن است که به توبه کشد. اما اگر رنجور نبود و توبه چشم دارد غرور بود اگرچه ابلهان امید نام کنند.