معنی کلمه چشم آویز در لغت نامه دهخدا
همچو چادر سفیدرو باشید
نه سیه جامه همچو چشم آویز.نظام قاری.سپیدروی شدند آن همه ز چشم آویز
که بود او بمیانشان سیاهی لشکر.نظام قاری. || چیزی هم هست از پوست که آنرا تریشه تریشه کنند و بجهت دفع مگس از پیش چشم اسب آویزند. ( برهان ). چیزیست از تمسه تریشه تریشه که جهت دفع مگس از پیش چشم اسب آویزند و «پشه پران » نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). مگس پران ( در اصطلاح روستائیان خراسان ). || آنرا چشم پنام نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چشم آرو. چیزی که جهت دفع چشم زخم نویسند. تعویذ. باطل السحر :
سحر چشمان تو باطل نکند چشم آویز
مست چندانکه بکوشند نباشد مستور.سعدی.رجوع به چشم پنام شود.