چسبنده

معنی کلمه چسبنده در لغت نامه دهخدا

چسبنده. [ چ َ ب َ دَ / دِ ] ( نف ) رجوع به چسب و چسپ و چسپنده شود.

معنی کلمه چسبنده در فرهنگ عمید

ویژگی چیزی که به چیز دیگر بچسبد، ویژگی چیزی که دارای چسب باشد.

معنی کلمه چسبنده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کسی یا چیزی که بدیگری چسبد . ۲ - چیزی که دارای چسب باشد . ۳ - میل کننده منحرف .

معنی کلمه چسبنده در ویکی واژه

viscido
aderente

جملاتی از کاربرد کلمه چسبنده

ماهی ماده با لرزش‌های مخصوصی به سطح محل تخم ریزی نزدیک می‌شود و تخم ریزی را شروع می‌کند و به صورت یک خط ردیفی از ابتدا تا انتهای محل تخم ریزی را به صورت یک ردیفی تخم ریزی می‌کند و چون تخم‌ها چسبنده هستند به سنگ می‌چسبند.
در گل چسبنده تن، پای خواب آلودگان می رود آسان ولی دشوار می آید برون
دیوار میدان لادرا ریواز میخوان داد را بنیادگو بن لاد را چسبنده و آتش مخ بود