چسان

معنی کلمه چسان در لغت نامه دهخدا

چسان.[ چ ِ ] ( ق مرکب ) ( از چه + سان ) برای طلب کیفیت. ( آنندراج ). مرادف «چگونه » در معنی. ( آنندراج ). برای طلب وضع. ( آنندراج ). چه طور و چه وضع و چه نحو و چه باعث و چگونه. ( ناظم الاطباء ). چون. چه جور :
مرا زین پیش دیدستی ، نگه کن تا چسان گشتم
نیم زانسان که من بودم ، دگر گشتم جوان گشتم.فرخی.و گرگویی که در معنی نیند اضداد یکدیگر
تفاوت از چسان باشد میان صورت و اسما.ناصرخسرو.صدای ریختن خون من بلند نشد
چسان جواب دهم چشم سرمه رنگ ترا؟؟ ( از آنندراج ).نهالی را که من چون تاک پروردم بخون دل
چسان بینم بجام دیگران صائب شرابش را.صائب.

معنی کلمه چسان در فرهنگ معین

(چِ ) از ادات استفهام به معنای چگونه ، چه جور.

معنی کلمه چسان در فرهنگ عمید

چگونه، چه جور؟ چه طور؟.

معنی کلمه چسان در فرهنگ فارسی

ازچه وسان، چگونه، چه جور، چه طور
( ادات استفهام ) چگونه ? چه جور? چه نحو ?:(( این مدت را چسان گذرانیدی . ) )

جملاتی از کاربرد کلمه چسان

باختم رسل چسان رسالت شد ختم ختم است چنان، بحضرت تو شاهی
ستاره سوخته می آید از دلم درهم چو طالع این بود، آن ماه را چسان یابم؟
نرگس مست تو راه دل هشیاران زد خفته را بین که چسان بر صف بیداران زد
چسان ز سیر چمن خاطرم گشاده شود؟ که بوی گل به دماغ ضعیف من بارست
دیدی تو که فرمان ولیعهد چسانشان دو گوش همی سفت و دل از غم بپراکند
بی‌فنا حاصل نگردد دولت دیدار او کس چسان سازد تمنای وصال او هوس؟!
نیست چیزی که بود در دو جهان از تو نهان ذره اندر بر خورشید چسان مستتر است
فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان من چسان غافل به پیری از غم فردا شوم
گرفتم آنکه نویسم حدیث نرگس جانان کرشمه چون بنگارم، چسان ادا بنویسم!
آنرا که کند یاری هرگز نکشد خواری و آنرا که دهد رازی بیگانه چسان باشد