چرکین
معنی کلمه چرکین در فرهنگ معین
معنی کلمه چرکین در فرهنگ عمید
۲. ویژگی زخمی که از آن چرک بیاید.
معنی کلمه چرکین در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- آنچه که چرک آلود و ناپاک باشد. ۲- زخمی که از آن چرک آید.
چیزی کثیف . هر چیز کثیف و پلید و ناپاک و ملوث . یا تیره شده .
جملاتی از کاربرد کلمه چرکین
بدتر ازین هرسه، روزنامهفروش است زبر بغل دسته دسته کاغذ چرکین
شود ز تاب رخ آفتاب روز افزون سپید جامه چرکین شبیه رخ قصار
دلق چرکین بر کنم آنجا ز سر خلعت پاکم دهد بار دگر
گفت روبه که شاهدی اینت بس بود دست و پای چرکینت
چرکین مگذار بیخِ دندان کان وقتِ سخن شود نمایان
جامه چرکین فقر هر که به بر کرد هیچ کسش رغبت سلام ندارد
آلوده اش نبینی و چرکینش کاسوده از عَوار بود عوری
افکنده به صدر بالشی چرکین پرگند چو گور مردهٔ کافر
جنتت جامه پاکست و عذابت دوزخ هست پیراهن چرکین چو ضمیر اشرار