چرکی
معنی کلمه چرکی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه چرکی
وی در ۱۶ ژوئنِ ۱۸۹۰ در چرکیزوو به دنیا آمد و در سال ۱۹۱۵ از انستیتو پزشکی مسکو فارغالتحصیل گشت. وی همچنین برنده جوایزی همچون نشان لنین، دانشمند شایسته ارمنستان شوروی و پزشک شایسته ارمنستان شوروی (۱۹۵۴) شد. وی در ۳۰ مهٔ ۱۹۶۳ در سن ۷۲ سالگی در ایروان درگذشت.
روانِ جامعه از این دو زن صفا مییافت اگر نه بر رخشان آن نقابِ چرکین بود
با چهره ی چون چراغ رنگین باشد چو فتیله جامه چرکین
خواکین گوزمن در سال ۱۹۹۳ در گواتمالا دستگیر و تحویل مقامات مکزیکی شده بود. در آن زمان او به ۲۰ سال حبس محکوم شد و به یک زندان فوق امنیتی فرستاده شد، اما هشت سال بعد توانست با پنهانشدن در سبد لباسهای چرکین، از زندان فرار کند.
ولی امروز هست، آن روز تاریخی و دستانی که عالم برکند، این رخت چرکین زمستانی
کاهش تمایلات جنسی، کاهش وزن، تأخیر در انزال، خونریزیهای غیرطبیعی (نقاط قرمز در سطح پوست)، آکاتزیا (عدم تحمل وضعیت نشسته)، بزرگی و احساس کشیدگی پستان یا ترشح شیر در خانمها، عوارض اکستراپیرامیدال (اختلالات حرکات عضلانی)، گرفتگی و پرش ناگهانی عضلات، تب، سرگیجه، خشکی دهان، افزایش احساس تشنگی، خستگی، تغییرات ناگهانی و بیاراده خلق، تپش قلب، راش پوستی، جوشهای التهابی چرکی، احساس خارش در پوست، اختلال در عملکرد.
خسرو پرویز را عمامه ای از کرک سمندر بود که پنجاه ذراع طول آن بود. زمانی که چرکین همی گشت، آن را به آتش همی افکند. آتش آن چرکینی همی برد و عمامه پاکیزه بیرون آورده می شد.
زشت و بدنفس چون سگ مسلخ چرب و چرکین چو گربهٔ مطبخ
موی او باریک و چرکین همچو تار عنکبوت رویاو تاریک و پرچین همچو چرم سوسمار
شنو حکایت آن مردهشوی دلچرکین
آدالیمومب برای درمانی بیماری هیدرآدنیت چرکی متوسط تا شدید مورد تایید قرار گرفته است.
زیرا او همه صبح داشتهاست لاستیک عوض میکردهاست، اکنون لباسهایش چرکین اند.
روی ناشسته چرکین شده از چرک گناه آبِ گرمی کاز او شسته شود رحمت ماست
جامه فلان کس چرکین است یا خانه او چون خانه یهودان است یا عمامه او مثل گنبدی است، یا بقدر گردوئی است یا کلاه او دراز است یا مرکب او «جلف است و امثال اینها.
درآمد جامه چرکینی هم از در نشست اندر کنار آن توانگر