چراغانی
معنی کلمه چراغانی در فرهنگ معین
معنی کلمه چراغانی در فرهنگ فارسی
چراغوانی - چراغبانی - جشن - آئین بستن کوی و برزن شهر و چراغ بسیار روشن کردن در جشن ها و عروسی ها - جشن و شادی - چراغونی - چراغبارانی - چراغبارونی .
معنی کلمه چراغانی در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:دیوالی
معنی کلمه چراغانی در دانشنامه اسلامی
ملازمت جشن و شادمانی با رفتارِ جشنی چراغان کردن چنان نزدیک است که گاه چراغانی به معنای مطلق جشن و سرور نیز به کار رفته است .
چراغانی مسلمانان
برخی ، بر اساس فتاوی شرعی ، چراغانی را به سبب آنکه سنّت صحابه نبوده و نوعی اسراف و تشبه به عمل کافران است ، مجاز ندانسته اند.
منبع
...
معنی کلمه چراغانی در ویکی واژه
منسوب به چراغان ؛ چراغهای بسیاری که در جشنها و عروسیها روشن کنند.
مجلس شادمانی که در آن چراغهای بسیار روشن کنند.
جملاتی از کاربرد کلمه چراغانی
کرده تیرت مغز را در استخوان من شرار خوش چراغانی ز شوقآفرین دارم بیا
عیش اسباب چراغانی تصور کرده بود مشت خاشاکی فراهم کردم و آذر زدم
خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی
سواد این شبستانم چسان روشن شود یارب که چون طاووس وحشت نیز میخواهد چراغانی
من و پروانگی بزم وصالت فریاد! که چراغانی از افشاندن پر داشتهام
از نگاه حیرتم خون سمندر می چکد در چراغانی که دل پر می زند پروانه کیست
گرتأمل قفس بیضهٔ طاووس شود در شبستان عدم نیز چراغانی هست
ز سوز دل تجلی منظر برقیست هر عضوم چو مجمر دارم از یک شعله سامان چراغانی
بیتوام جای نگه جنبش مژگانی هست یعنی از ساز طرب دود چراغانی هست
قناعت نیست در طبع فضولی مشربت بیدل وگرنه آسمان شب تا سحر دارد چراغانی