چاروا. [ چارْ ] ( اِ رکب ) چارپا. مرکب سواری. ( برهان ) ( آنندراج ). مرکب چهار پا اعم از اسب یا الاغ یا اشتر. ( لغت محلی شوشتر خطی ) هرحیوان که بر چهارپا رود. حیوان بارکش. ماشیة. مال. اسب. الاغ. قاطر. شتر. مرکب. ستور. بارگی. دایرة؛ چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. ( منتهی الارب ) : چاروایی دوسه و یک دو غلام چاروا هم به کری خواهم داشت.خاقانی.نه محقق بود نه دانشمند چاروایی بر او کتابی چند .سعدی.|| هر چیزی که چهارپا داشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || الاغ. حمار. درازگوش. یعفور. ( غالب دهات خراسان و در تداول روستائیان آنجا ). و رجوع به چارپا شود.
معنی کلمه چاروا در فرهنگ معین
(اِمر. ) چارپا، اسب ، خر، استر.
معنی کلمه چاروا در فرهنگ عمید
حیوان بارکش، مانند اسب، الاغ، استر، و شتر.
معنی کلمه چاروا در فرهنگ فارسی
چهارپا، حیوان بارکش، اسب، الاغ، استر، شتر ( اسم ) حیوان بارکش مانند اسب خر استر و شتر.
جملاتی از کاربرد کلمه چاروا
پیش از ورود اسپانیاییها به آمریکای جنوبی، استان انتره ریوز زیستگاه بومیان (گوارانی، چاروا، چانا) بود.
پس از ساخت مجموعه کاخ تابستانی سردار امجد در اراضی جنوبی مریان، ساکنان آن اراضی به گوشه جنوبیتر و دقیقاً در مسیر تردد چاروادارانی که از تالش به خلخال و هیر و اردبیل میرفتند، رانده شدند و در آنجا برای خود خانههای تازهای ساختند. از مجموعه آن خانهها دهکده کوچکی به وجود آمد که خود اهالی آن را نوئهدی (در زبان تالشی: ده نو یا تازه) نامیدند. در همان زمان چون دیوارهای خانههای نوساز نوئهدی به رسمی کهن، با آهک سفید شده بودند، چارواداران ترکیزبان آن دهکده را آقاولر بهمعنی خانههای سفید میشناختند.
بر سرت خاکی که شب از کوچههای اصفهان گه به پشت خود کشیدی گه به پشت چاروا