چارسوق

معنی کلمه چارسوق در لغت نامه دهخدا

چارسوق. ( اِ مرکب ) چارسو. چاربازار. محلی در بازار که بچارسمت راه دارد و هر سمت دارای بازار و دکاکین است.

معنی کلمه چارسوق در فرهنگ فارسی

( اسم ) چهار راه میان بازار چار سوق چهار سوک .

معنی کلمه چارسوق در ویکی واژه

(گویش نیشابوری): چهار راه. جایی در بازار که به چهار جهت راه داشته باشید.
نام قدیمی و پرکاربرد چهارراه انقلاب در شهر نیشابور.

جملاتی از کاربرد کلمه چارسوق

جمله ی اینها که خاصان حقند چارسوق دین حق را رونقند
چارسوقی بود این عالم و با علوی و سفلی همه در داد و گرفتی همه در سود و زیانی
بر چارسوق محنت هر دم عدوت را آرد قضا به قوت و دستان روزگار