پیچاپیچ. ( ص مرکب ) پیچ پیچ. پرپیچ. حلزونی. خم درخم. پیچ درپیچ. خم اندرخم. پیچی بر پیچی. سخت پیچیده. با پیچ و خمهای بسیار. پیچدار و پیچیده. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) : بده دنیی مکن کز بهر هیچت دهد این چرخ پیچاپیچ پیچت.نظامی.ز پیچاپیچ آن شب گر دهم شرح دو زلفش را دو رخ دادن توان طرح.امیرخسرو.- وقت پیچاپیچ ؛گاه سختی : تا بدانی که وقت پیچاپیچ هیچکس مر ترا نباشد هیچ.سنائی.
معنی کلمه پیچاپیچ در فرهنگ معین
(ص مر. ) سخت پیچیده ، با پیچ و خم های بسیار، پرپیچ و خم .
معنی کلمه پیچاپیچ در فرهنگ عمید
پیچ پیچ، پیچ درپیچ، پرپیچ وخم.
معنی کلمه پیچاپیچ در فرهنگ فارسی
پرپیچ وخم، پیچ درپیچ، پیچ پیچ ( صفت )سخت پیچیدهبا پیچ و خمهای بسیار پیچ پیچ پر پیچ و خم : و آن کوه بغیر از یک راه باریک پیچا پیچ ندارد. یا وقت پیچا . هنگام سختی : تا بدانی که وقت پیچا پیچ هیچکس مر ترا نباشد هیچ . ( حدیقه )
معنی کلمه پیچاپیچ در ویکی واژه
سخت پیچیده، با پیچ و خمهای بسیار، پرپیچ و خم.
جملاتی از کاربرد کلمه پیچاپیچ
هر دلی کامروز لرزد واعظ از بیم گناه وقت پیچاپیچ دلها روز محشر ساکن است
وز فرشته نیز رشکم هیچ نیست زآنکه آنجا عشق و پیچاپیچ نیست
راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ گفت چون ره را ندارم زاد و برگ
زلف پیچاپیچ او در دست کیست کیست امشب مست او او مست کیست
چههاست در شکم این جهان پیچاپیچ کز او بزاید اناالحق و بانگ سبحانی
سمن را گفت نیلوفر که پیچاپیچ من بنگر چمن را گفت اشکوفه که فضل کردگار آمد
هزاران دور پیچاپیچ داری که تا این دم نمودی هیچ داری
غیر آن در جهان نجوید هیچ در طلب باشد او پیچاپیچ
آن فقیری بهر پیچاپیچ نیست بل پی آن که به جز حق هیچ نیست
همه یاوه است و هیچاهیچ و معدوم؟ همه ژاژست و پیچاپیچ و بیجا؟