پیوندگاه

معنی کلمه پیوندگاه در لغت نامه دهخدا

پیوندگاه. [ پ َ /پ ِ وَ ] ( اِ مرکب ) مفصل.بند. جای بهم پیوستن دو استخوان. جای متصل شدن سر دو استخوان. رسغ. پیوندگاه مشت. قصاص ؛ پیوندگاه هردو سرین. ( منتهی الارب ). || فراهم آمدن گاه.

معنی کلمه پیوندگاه در فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) جای به هم پیوستن دو استخوان . مفصل ، بند.

معنی کلمه پیوندگاه در فرهنگ عمید

۱. محل اتصال دو استخوان در بدن، بندگاه، بند، مفصل.
۲. جای پیوند.

معنی کلمه پیوندگاه در فرهنگ فارسی

جای پیوند، بند، بندگاه، محل اتصال دواستخوان
( اسم ) ۱- جای بهم پیوستن دو استخوان مفصل بند:قصاص پیوندگاه هر دو سرین . یا پیوندگاه مشت.مچ : رسغ پیوندگاه مشت . ۲- فراهم آمدنگاه .

معنی کلمه پیوندگاه در فرهنگستان زبان و ادب

{graft union} [کشاورزی- علوم باغبانی] محل اتصال پایه و پیوندک

معنی کلمه پیوندگاه در ویکی واژه

جای به هم پیوستن دو استخوان. مفصل، بند.

جملاتی از کاربرد کلمه پیوندگاه

شهر آی‌خانم، واقع در منتهی‌الیه شمال‌شرقی باختر در محل پیوندگاه رودهای آمو و کوکچه است، و ورود کوچی‌ها (عشایر) به این منطقه، شهر را بین سدهٔ چهارم پیش از میلاد و سال ۱۳۰ پیش از میلاد دارای سکنه کرده‌بود. ویرانه‌های این شهر در سال ۱۹۶۱ به‌طور تصادفی، توسط ظاهرشاه هنگام شکار کشف شد. آثار بدست آمده از آی‌خانم اختلاط عناصر معماری محلی و تزئینات معماری یونانی را در یک مرکز اداری بزرگ، یک سالن تئاتر، و یک ورزشگاه به خوبی نشان می‌دهد. همچنین سنگ‌نوشته‌ها و نسخه‌های یونانی بدست آمده که به خطی نوشته شده‌اند که از خط شکستهٔ یونانی تأثیر پذیرفته‌است.
شاخ فک پایین یا راموس مندیبول از قسمت خلفی جسم به‌صورت یک صفحه استخوانی مستطیل شکل به بالا و عقب امتداد می‌یابد و برای آن، دو سطح داخلی و خارجی و چهار کنار قدامی، فوقانی و تحتانی و دو زائده کندیلار و کورونوئید قائل می‌باشند، سطح خارجی در پایین خشن بوده و پیوندگاه ماهیچه جَوِشی (ماسِتِر) است.