معنی کلمه پینه دوز در لغت نامه دهخدا
آن پسر پینه دوز شب همه شب تا بروز
بانگ زند چون خروز، ینگی پاپوچ کیمده وار؟مولوی.اگر پادشا هست و گر پینه دوز
چو خسبند گردد شب هر دو روز.سعدی.گر بغریب رود از ملک ( شهر )خویش
محنت و سختی نبرد پنبه دوز.سعدی.در دلم از پنبه دوزی بود زخم بیشمار
بخیه او زخم پنهان مرا کرد آشکار.سیفی ( از آنندراج ).|| قسمی حشره خرد چون نیم کره ای با رنگی سرخ و خالهای سیاه از رشته ٔقاب بالان. جانوری خرد که آنرا کفشدوز نیز گویند. کفش دوزک .