پیلک. [ ل َ ] ( اِ مصغر ) پیل خرد. بچه ٔپیل. || بیلک. نوعی تیر. رجوع به بیلک شود : پیل بفکن که سیل ره کنده ست پیلکیهای چرخ بین چنده ست.نظامی.
معنی کلمه پیلک در فرهنگ معین
(لَ ) (اِ. ) نک بیلک .
معنی کلمه پیلک در ویکی واژه
نک بیلک. ستونک باریک و کوچکی که سر سوک دو دیوار قرار میگیرد.
جملاتی از کاربرد کلمه پیلک
از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشته است، میتوان به عالیمقام، کونوپیلکا، یوویتا، شوالیههای تتونیک، ماجراهای میخاو، یک فاجعه و روزگار ماتئوش اشاره نمود.
ز پیلان دو صد فیل جنگی بکشت دگر پیلکان جمله دادند پشت
رودهای عمده ایالت رود برمه خو، رود پیلکومایو | پیلکومایو و خورامنتو میباشد. ایالت سالتا از نظر زمینشناسی منطقهای زلزله خیز میباشد.
از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشته است، میتوان به کونوپیلکا، تبر، جاسوسان ورشو، گنجهای پنهان، هر کجا که باشی، زندگی خانوادگی، خانه کشیش، قانون حقیقی، ع چون عشق، در خوشی و سختی، خوبال، قسمت سوم شب و روزگار ماتئوش اشاره نمود.
آنک اعدا میکشند از رمح او در روز کین آنکه شب دیو از مسیر پیلک اختر کشید
بی حد ز خشت پیلک تو شیر و ببر و گرگ بی جان شدند و باز دمادم دگر شود
پیل خود چه بود که سه مرغ پران کوفتند آن پیلکان را استخوان
از فیلمهایی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به کونوپیلکا اشاره نمود.
بر ره پیلک این، سینه شیران هدف است با سر خنجر آن، نیزه گردان. قلم است
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست میتوان به کونوپیلکا، شور، ماری کوری، شخص خیلی مهم، ماجراهای میخاو، نشانهگذاریشده، لهستان بازسازیشده، خاکستر و سیل اشاره کرد.
چون پیلک ناوک گه بدمستی آن چشم بر چوب ببندد مژه اش دست ستم را