پیشگاه

معنی کلمه پیشگاه در لغت نامه دهخدا

پیشگاه. ( اِ مرکب ) صدر. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). صدر مجلس. ( غیاث ). صدر بیت. ( زمخشری ). بالای مجلس. مقدم البیت ، مقابل درگاه. مقابل آستان. مقابل پایگاه. سدّه. ( نصاب ). پیشگه. رجوع به پیشگه شود :
بارگاه تو کارگاه وجود
پایگاه تو پیشگاه صدور.مسعودسعد.پیشگاه مراد چون طلبم
که بمن آستانه می نرسد.خاقانی.مور در پایگاه جمشید است
قصه از پیشگاه میگوید.خاقانی.چون پیشگاه پدید آمد درگاه و راه را چه قیمت. ( تذکرةالاولیاء ). پیشگاه فاضلتر از درگاه. ( کشف المحجوب ). و رجوع به کتاب امثال و حکم ذیل «پیشگاه فاضلتر از درگاه » و نیز ذیل «اگر خاک هم بر سر میکنی...» شود؛ دررالبیت ؛ پیشگاه خانه. فناء؛ پیشگاه فراخ سرای. ( منتهی الارب ). || محضر سلطان یا بزرگی. حضور شاه. پیشگه. بارگاه. محضر صاحب صدری. مقام اول. مقام منیع بزرگان و شاهان :
چگونه کشم سر ز فرمان شاه
چگونه گذارم چنین پیشگاه.فردوسی.بخندید رستم ، بدو گفت شاه
ز بهر خورش داد این پیشگاه.فردوسی.چو موبد بپرداخت از سوک شاه
نهاد آن کیی نامه بر پیشگاه.فردوسی.زمین را ببوسید در پیشگاه
ز دیدار او شادشد پادشاه.فردوسی.چو چشم سپهبد برآمد بشاه
زمین را ببوسید بر پیشگاه.فردوسی.و دیگر که چون اندر ایران سپاه
نباشد همی شاه در پیشگاه.فردوسی.به هر شهر کاندر شدندی به راه
شدی انجمن مرد بر پیشگاه.فردوسی.چه مایه سر تاجداران ز گاه
ربودی و برکندی از پیشگاه.فردوسی.مبادا جهان بی سر و تاج شاه
تو بادی همیشه بدان پیشگاه.فردوسی.بیاراید آن نامور پیشگاه
بسر بر نهد خسروانی کلاه.فردوسی.یکی آرزو دارد اکنون رهی
بدین نامور پیشگاه مهی.فردوسی.چو گیو اندر آمد بنزدیک شاه
زمین را ببوسید بر پیشگاه.فردوسی.بروز نخستین یکی بزمگاه
بسازد شما را دهد پیشگاه.فردوسی.چو گفتار بهرام بشنید شاه
بخندید و رخشنده شد پیشگاه.فردوسی.تهمتن بیک ماه نزدیک شاه

معنی کلمه پیشگاه در فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - نزدیک تخت پادشاه ، بالای مجلس . ۲ - پادشاه ، افراد محتشم . ۳ - تخت ، مسند. ۴ - جلو ایوان . ۵ - فرشی که پیش در بگسترانند.

معنی کلمه پیشگاه در فرهنگ عمید

۱. پیش تخت پادشاه.
۲. جلو ایوان.
۳. آستانه، درگاه: فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد (حافظ: ۲۷۴ ).

معنی کلمه پیشگاه در فرهنگ فارسی

پیشگه، جلو، ایوان، آستانه، درگاه
( اسم ) ۱- صدراطاق صدر مجلس بالای مجلس مقابل پایگاه : سپارم ترا گنج و تخت و کلاه نشانمت با تاج در پیشگاه . ( شا. بخ ۱۶۳۸ : ۶ ) شکر و سپاس مر موجدی را که از پیشگاه عقل تا پایگاه طبع هر که هست در تحت او امر و نواهی اوست.۲- رئیسصدردارای مقام عالی : ناکسان پیشگاه و کامروا فاضلان دور مانده وین عجب است . ( علی ابن اسد امیر بدخشان ) ۳- پادشاه سلطان : ستاره شعر چون بر آشفت شاه بدو گفت کای نامور پیشگاه . ( شا. لغ. ) از چو تو محتشم فرو زد ملک و ز چو تو پیشگاه نازدگاه . ( مسعودسعد ) ۴- تخت مسند : چنین گفت پیر خراسان که شاه چو بنشست بر نامور پیشگاه ... ( شا. لغ. ) ۵- کرسی و صندلیی که در پیش تخت ( سلطان یاامیری ) نهند: دبیر جهاندیده را پیش خواند بر آن پیشگاه بزرگی نشاند. ( شا. لغ. ) ۶- صحن سرای و خانه فضای جلو عمارت جلو خوان : بر حسب فرموده در پیشگاه ساحت خانقاه متصل بصف. جنوبی قبه ای فلک مثال بر افروختند. ۷- فرشی که پیش خانه افکنند زیلوچه : گفتند مجالس باشد ( یعنی ز خرف ) و نشستگاهها از نهالیها و متکاها و پیشگاهها. یا پیشگاه مسجد. محراب مسجد: در پیشگاه مسجد و در کنج صومعه یک پیر کار دیده و یک مرد کار کو? ( عطار ) یا پیشگاه نشور. قیامت : ببین که تا چه نشیب و فراز در کار ست ز آستان عدم تا به پیشگاه نشور? ( ظهیر )

معنی کلمه پیشگاه در فرهنگستان زبان و ادب

{apron} [حمل ونقل هوایی] محوطه ای هموار و وسیع در فرودگاه برای بارگیری و تخلیۀ بار و مسافر و تعمیر و نگهداری هواگَردها و هر کار مجاز دیگری به جز عملیات پرواز
{front office} [گردشگری و جهانگردی] دفتر اصلی مهمان خانه/ هتل که در آن به امور ذخیره و پذیرش و ترخیص و ارتباطات و تسویه حساب مهمانان رسیدگی می شود

معنی کلمه پیشگاه در ویکی واژه

نزدیک تخت پادشاه، بالای مجلس.
پادشاه، افراد محتشم.
تخت، مسند.
جلو ایوان.
فرشی که پیش در بگسترانند.

جملاتی از کاربرد کلمه پیشگاه

ز مردی و دانش نباید که راه بپویی ازین نامور پیشگاه
مگر به روشنیِ این چراغِ ربانی به پیشگاه حقیقت رِسَم ز راهِ مجاز
کز این پیشتر بنده نزدیک شاه فرستاد و برخواند در پیشگاه
چو موبد بپردخت از سوگ شاه نهاد آن کیی نامه بر پیشگاه
تألیف این یشت متاخر به نظر می‌رسد، گرچه مطالب آن قدیمی است. به نظر کریستن‌سن بندهای ۱ تا ۵ و نیز بندهای ۳۸ تا ۵۸ تألیف سستی است. اما بخش‌هایی که حاوی ستایش و مدح قهرمان‌های قدیم در پیشگاه ویو است (بندهای ۷ تا ۳۷) از دورهه‌ای بسیر متاخر نیست.
بدان ای سزا پیشگاه بلند که اختر یکی رای روشن فکند
در سال ۱۴۰۱ میلادی تیمور لنگ به عراق حمله کرد. او پس از تسخیر بغداد ۲۰٬۰۰۰ نفر از ساکنان را به قتل رساند. تیمور دستور داد هر سرباز سر دو نفر از ساکنان را بریده و در دست داشته باشد (بسیاری از سربازان به حدی ترسیده بودند که سر زندانیانی را که در لشکرکشی‌های پیشین اسیر شده بودند بریده و به پیشگاه تیمور بردند). تیمور به کشتار مردمان بومی آشوری مسیحی که هنوز هم در شمال عراق جمعیت زیادی دارند دست زد. در همین زمان است که شهر باستانی آشور خالی از سکنه شد.
وزآن جا سوی کاخ شاه آمدند بزرگان سوی پیشگاه آمدند
چو آن نامه برخواند پیروز شاه برآشفت زان نامور پیشگاه
از ایدر گراینده شو عذرخواه امیر گزین را سوی پیشگاه
جوانان تازه‌وارد به پیشگاه میترا معرفی شده، به درجهٔ نخست از این هفت مرتبه دست می‌یافتند و تحت آموزه‌های روحانیان سعی در رسیدن به سایر درجات داشتند.[۱]
زمین را ببوسید در پیشگاه بدوگفت کای نامور پادشاه
وان خسرو زمانه ‌که ظلش به پیشگاه بر فرق کسری و جم و خاقان و قیصر است