پیشکش کردن

معنی کلمه پیشکش کردن در لغت نامه دهخدا

پیشکش کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تقدیم کردن. هدیه کردن کهتر چیزی را بمهتر :
دستارچه ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که تراست.حافظ.رجوع به پیشکش و شواهد آن شود.

معنی کلمه پیشکش کردن در فرهنگ معین

(کِ. کَ دَ ) (مص م . ) تقدیم کردن هدیه ای به کسی .

معنی کلمه پیشکش کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) تقدیم کردن کوچکتر ببزرگتر هدیه ای را : دستارچه ی پیشکشش کردم گفت : وصلم طلبی زهی خیالی که تراست . ( حافظ )

معنی کلمه پیشکش کردن در ویکی واژه

تقدیم کردن هدیه‌ای به کسی.

جملاتی از کاربرد کلمه پیشکش کردن

چه محل پیش چون تو مهمانی پیشکش کردن را این چنین خوانی