پیشکاری

معنی کلمه پیشکاری در لغت نامه دهخدا

پیشکاری. ( حامص مرکب ) عمل پیشکار. چاکری. فرمانبری. مقابل پیشگاهی :
بدانش مر این پیشکار تنت را
رها کن ازین پیشکاری و خواری.ناصرخسرو.ز جهل تو اکنون همی جان دانا
کند پیشکار ترا پیشکاری.ناصرخسرو.به پیشکاری مهرش همه تنم کمرست
بسان بند دواتی که پیش دیده اوست.خاقانی.|| منصب و شغل پیشکار. نائبی. مباشری. || مقام پیشکار یعنی ریاست دارائی شهرهای درجه اول یا مرکز استان های کشور. || عمل مقدماتی تنقیه و لاروبی قنات. || در اصطلاح کفشدوزان ، کشیدن رویه و دوختن رویه کفشی را. ( از فرهنگ نظام ).

معنی کلمه پیشکاری در فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - خدمتکاری ، چاکری . ۲ - معاونت ، مباشرت .

معنی کلمه پیشکاری در فرهنگ فارسی

عمل پیشکار ۱- چاکری خدمتکاری مقابل

معنی کلمه پیشکاری در ویکی واژه

خدمتکاری، چاک
معاونت، مباشرت.

جملاتی از کاربرد کلمه پیشکاری

ترا باد نصرة کهین کارسازی ترا باد دولت کمین پیشکاری
به دانش مر این پیشکار تنت را رها کن از این پیشکاری و خواری
تا شاه رخت ملک بهاری بگرفت هر یک ز میانه پیشکاری بگرفت
ملک بر درگهت خدمتگزاری فلک در پیشگاهت پیشکاری
کجا بود عاصی ورا پیشگاهی نشاند از بر گاه او پیشکاری
نسق بند رسوم هر شماری هزار استاد و ایشان پیشکاری
بس کس که بر امید پیشگاهی زو ماند به خواری و پیشکاری
پاسبانی بر سرش در پاس هر بامی قضا پیشکاری در برش در پیش هر کاری زمان
پدرش در زمان ناصرالدین‌شاه مشاغل متعدد از پیشکاری آذربایجان و همدان تا وزارت دربار را داشته‌است.
جناب حاجی آقاسی که اوراست در امر آفرینش پیشکاری
چو گشت آشفته گردد پیشگاهی رهی و بنده پیش پیشکاری