پیشواز

معنی کلمه پیشواز در لغت نامه دهخدا

پیشواز. [ ش ْ ] ( اِ مرکب ) پیشباز. استقبال.استقبال کردن و استقبال کننده. ( غیاث ) :
بهار آمد از باغ فردوس باز
می و نغمه را فرض شد پیشواز.ملاطغرا ( از آنندراج ). || ( ص مرکب ) جلو گشاده که قسمت قدامی آن چاک باشد و باز ( جامه ). قبای پیشواز؛ قسمی قبا که ظاهراً از گریبان تا دامان چاک داشته است مقابل بغل بند ( آنندراج ) :
فروغ لاله گلشن بسیمای تو می زیبد
قبای پیشواز گل ببالای تو می زیبد.محسن تأثیر ( از آنندراج ).قبا بر روی فرجی و خرمی و پیشواز مپوشید. ( نظام قاری ص 169 ).
چنین که دکمه لؤلؤ به پیشواز بود
بجیب فکرت من از معانیست درر.نظام قاری.

معنی کلمه پیشواز در فرهنگ معین

(اِمر. ) = پیشباز: استقبال .

معنی کلمه پیشواز در فرهنگ عمید

= پیشباز

معنی کلمه پیشواز در فرهنگ فارسی

پیشباز، استقبال ازمسافر
( اسم ) ۱- استقبال پیشباز : بهار آمد از باغ فردوس باز می و نغمه را فرش شد پیشواز. ( ملاطغرا ) ۲- جلو گشاده پیشباز. یا قبای پیشواز. قسمی قبا که ظاهرا از گریبان تا دامن چاک داشته مقابل بغل بند : فروغ لال. گلشتن بسیمای تو می زیبد قبای پیشواز گل ببالای تو می زیبد. ( محسن تاثیر. آنند. لغ. )

معنی کلمه پیشواز در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیشواز در لغت به معنای به استقبال کسی رفتن است واز آن به مناسبت در بابهای صوم، اعتکاف و تجارت سخن رفته است.
از جمله مواردی که مسافرت حتّی در ماه رمضان برای آن استحباب دارد، به پیشواز مؤمن رفتن است.
جواز خروج از مسجد برای معتکف برای پیشواز
به تصریح برخی فقها معتکف می‏تواند برای استقبال مؤمن از مسجد خارج شود.
کراهت استقبال از کاروانهای تجاری
استقبال شهروندان از کاروانهای تجاری در بیرون شهر برای خرید کالای آنان به قیمت ارزان‏تر یا فروش جنس به ایشان به بهای گران‏تر بنابر مشهور مکروه است

[ویکی فقه] پیشواز (قرآن). پیشواز، استقبال و پیشباز است.
پیشواز، استقبال و پیشباز است. در این مدخل از جملاتی مانند: «تتلقهم الملائکة»، «یلقون فیها تحیة و سلاما» و «ادخلوها بسلام» استفاده شده است.
عناوین مرتبط
پیشواز از برادران یوسف، پیشواز از بهشتیان، پیشواز از خاندان یعقوب، پیشواز از عبادالرحمان، پیشواز از متقین، پیشواز از والدین.

معنی کلمه پیشواز در ویکی واژه

پیشباز، استقبال.

جملاتی از کاربرد کلمه پیشواز

خطا مکن نظر از مطلبی که داری پیش به پیشواز تو گر جبرئیل می آید
معجر زگرد یزدی مفکن زپیشوازت میترسم از نشستن بر دامن تو گردی
اما (بنا به نقل از تاریخ طبری، کامل ابن‌اثیر، فتوح البلدان بلاذری و اخبار الطوال دینوری) عوامل (ضعف و تباهی امپراتوری ساسانی) باعث پیشواز رفتن ایرانیان از عرب‌های مسلمان نشد؛ بلکه در بیشتر شهرها، پایداری و مقاومت ایرانیان، بی‌رحمانه سرکوب شد به ویژه در سقوط مدائن و جنگ جلولا-که در آن، صد هزار (۱۰۰٫۰۰۰) تن ایرانی کشته شدند و زنان و کودکان اسیر شدند.
هنگامی که بایزید بنزدیکی بسطام رسید، مردمان شهر به پیشوازش از شهر خارج شدند. بایزید ترسید که بدان سبب خود بینی بر وی چیره شود.
چون برون آیی ز دنیا پیشواز آیم ترا گویم ای محیی چه خوش بر‌کوفتی این راه دور
پیشوازی نرمدست از بقچه غایب شده تا نپوشانید این حق و بباطل مگروید
ز حسن عاقبت مرگ اگر شوی آگاه نفس گداخته اش پیشواز خواهی رفت
تمام شام برون آمده به حکم یزید به پیشواز سر انوار حسین شهید
پیشوازش کردیم و پرسیدیم: ترا چه میشد؟ گفت: هیچ، چنان که دیدید، آن مار را کشتم و او با من چنان کرد که دیدید.
دل پیشواز نالهٔ رود ارغنون نواز نازم غمی که ساز و نوا می‌دهد به دل