پیشانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) پیشان. پیشخانه. پیش مکان. صدر مجلس. بالای خانه. مقابل پای ماچان و صف نعال : نیست مستی که مرا جانب میخانه برد جانب ساقی گلچهره دردانه برد نیست دستی که کشد دست مرا یارانه وزچنین صف نعالم سوی پیشانه برد.مولوی.
معنی کلمه پیشانه در فرهنگ عمید
۱. پیشین. ۲. (اسم ) پیشرو. ۳. سابق، گذشته. ۴. (اسم ) ازل. ۵. (اسم ) بالای خانه و صدر مجلس: هست مستی که کشد گوش مرا یارانه؟ / از چنین صفِّ نعالم سوی پیشانه بَرَد؟ (مولوی۲: ۱۴۷۳ ).
معنی کلمه پیشانه در فرهنگ فارسی
پیشی، جلوی، سابق، گذشته، بالای خانه وصدرمجلس ۱-( صفت ) پیشین سابق جلوتر : ترک را از لذت افسانه اش رفت از دل دعوت پیشانه اش . ( مثنوی ) ۲- صدر مجلس بالای خانه مقابل صف نعال پای ماجان : نیست دستی که کشد دست مرا یارانه وز چنین صف نعالم سوی پیشانه برد. ( مولوی )
معنی کلمه پیشانه در فرهنگستان زبان و ادب
{console} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] تجهیزاتی شامل صفحه کلید و نمایشگر که کاروَر برای برقراری ارتباط با رایانه و واپایی و پایش عملیات از آن استفاده می کند
جملاتی از کاربرد کلمه پیشانه
اگر خواهی که ره یابی تو در سرمنزل زلفش مقابل ساز در پیشانه خود کوکب دل را!
اندیشهات جایی رَوَد، وآنگه تو را آن جا کِشَد؛ ز اندیشه بگذر، چون قضا؛ پیشانه شو، پیشانه شو.
ترک را از لذت افسانهاش رفت از دل دعوی پیشانهاش
آن همه اندیشهٔ پیشانها میشناسند از هدایت خانها
نزاری گر تو زیشانی برستی از پریشانی که باشد مردِ پیشانه هم ایشانند پیشانه
بیند چشمش که چه خواهد شدن تا ابد او بیند پیشانه را