پیش گیری

معنی کلمه پیش گیری در لغت نامه دهخدا

پیش گیری. ( حامص مرکب ) عمل پیش گیر. دفع. جلوگیری.

معنی کلمه پیش گیری در فرهنگ معین

(حامص . ) ۱ - جلوگیری کردن . ۲ - پیش از بروز بیماری اقدام کردن .

معنی کلمه پیش گیری در فرهنگ عمید

۱. جلوگیری.
۲. (اسم ) (پزشکی ) هر نوع اقدامی که طبیب یا مٲمور بهداری برای جلوگیری از بروز مرض انجام بدهد.

معنی کلمه پیش گیری در فرهنگ فارسی

عمل پیش گیر ۱- جلوگیری دفع . ۲- منع سرایت مرض از پیش تقدم بحفظ صیانت حفظ صحت جلو مرض گرفتن .

معنی کلمه پیش گیری در فرهنگستان زبان و ادب

{prevention} [پزشکی] جلوگیری از ابتلا به بیماری
{prophylaxis} [پزشکی] به کارگیری روش هایی برای جلوگیری از بیماری

معنی کلمه پیش گیری در دانشنامه آزاد فارسی

پیش گیری (prophylaxis)
هرگونه اقدام برای جلوگیری از ابتلا به بیماری، ازجمله ورزش و مایه کوبی. طب پیش گیری یکی از اجزای بهداشت عمومی است که روزبه روز بیشتر به آن توجه می شود.

معنی کلمه پیش گیری در ویکی واژه

جلوگیری کردن.
پیش از بروز بیماری اقدام کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه پیش گیری

پیش گیریم و مدح شاه کنیم روی در سایۀ الٰه کنیم
گر یکی دم بر تو افتد باز پرس از باد فقه قال قالی پیش گیری چنگ در دفتر زنی
تو بینی هر شکستی را زجایی به هر جا پیش گیری ماجرایی
اگر با ما درشتی پیش گیری بکام دشمنان خویش گیری
گفت بستان زر بشرط آنکه راه پیش گیری زود هم زینجایگاه
و صلوات داد و دعایی سبک بگفت و گفت وصیّت این است که کتاب خدای و راه اهل صلاح فراپیش گیری، یک ساعت از یاد مرگ غافل نباشی و چون با نزدیک قوم و خویش رسی ایشان را پند ده و نصیحت از خلق خدای باز مگیر، یک قدم پای از موافقتِ جماعت کشیده مدار که آنگاه بی دین شوی و ندانی و در دوزخ افتی.
تا ابد گر پیش گیری راه جان ذره‌ای نتوانی از پیشان نمود
به ازین میباشد که خداوند میاندیشد، تدبیر آن کرده شود. امیرک را بنزدیک لشکر برد و ایشان را گفت که امروز جنگ نخواهد بود، میگویند علی تگین کوفته شده است‌ و رسول خواهد فرستاد، طلیعه لشکر دمادم کنید تا لشکرگاه مخالفان، اگر جنگ پیش آرد، برنشینیم و کار پیش گیریم، اگر رسولی فرستد، حکم مشاهدت را باشد . گفتند:
وزان پاسخ قیاس خویش گیریم بدان اندازه کاری پیش گیریم
و بو علی کوتوال از خلج‌ باز آمد و آن کار راست کرده‌، روز دوشنبه غرّه ماه ربیع الأوّل پیش امیر آمد و نواخت یافت و بازگشت. و دیگر روز تنها با وی خلوتی کرد و تا نماز پیشین بداشت و شنودم که شهر و قلعت و آن نواحی بدو سپرد و گفت ما بهارگاه‌ باز خواهیم آمد، نیک احتیاط باید کرد تا در شهر خللی نیفتد که فرزند مودود و وزیر با لشکری گران بیرون‌اند، تا این زمستان خود حال مخالفان چون گردد، آنگاه بهارگاه این کار را از لونی دیگر پیش گیریم، که این زمستان طالع خوب نیست، که حکیمان این حکم کرده‌اند. کوتوال گفت: حرم و خزائن بقلعتهای استوار نهادن مگر صوابتر از آنکه بصحرای هندوستان بردن. جواب داد که صلاح آنست که ایشان با ما باشند. [کوتوال گفت‌] که ایزد، عزّ ذکره‌، صلاح و خیر و خوبی بدین سفر مقرون‌ کناد، و بازگشت نماز دیگر اعیان لشکر نزدیک کوتوال رفتند و بنشستند و مجلسی دراز بکردند و هیچ سود نداشت و ایزد، عزّ ذکره، را درین حکمی و تقدیری است پوشیده‌ تا چه خواهد بود. گفتند: فردا سنگ با سبوی باز خواهیم زد تا چه پدید آید. گفت: هر چند سود ندارد و ضجرتر شود، صواب آمد .