پیش تاز
معنی کلمه پیش تاز در فرهنگ معین
معنی کلمه پیش تاز در فرهنگ عمید
۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
معنی کلمه پیش تاز در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد. ۲- مقدم پیشرو : پیشتاز عرص. بلاغت. ۳- آنکه در مقدم. گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه : پیش تازان توپخانه .
معنی کلمه پیش تاز در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه پیش تاز
چه تازی خر به پیش تازی اسپان؟ گرفتاری به جهل اندر گرفتار
تا چند دو اسبه پیش تازی تا کی به مطالعه اش نازی
داراب از دکن بحبش تاخت می برد آن پیش تاز رخش به دریافکن چه شد؟
هین عصای شیر باز افکن ز کف موسیانه پیش تاز و لا تخف
رقیب وی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲، در تورا آرنورسدوتیر روزنامهنگار ۳۷ ساله که سابقه کار سیاسی ندارد بود. او پس از آن که گریمسون اعلام کرده بود در انتخابات ریاست جمهوری نامزد نمیشود پیش تاز نظرسنجیها بود. اما پس از آنکه سی هزار تن از ساکنان ایسلند (یک دهم جمعیت ایسلند) با جمعآوری امضا از گریمسون خواستند در تصمیمش تجدید نظر کند او اعلام کرد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکند و از آن زمان پیش تاز نظرسنجیها شد و دوباره در سمت خود ابقا شد.
به امروز ما باز کی در رسیم که تا پیش تازیم پیش از پسیم
ابرو بادی که آمدی زان پیش تازه کردند تازهروئی خویش
هنوز از پیش تازیان میدوید که جو خورده بود از کف مرد و خوید
خاکسترم همان بهکز شعله پیش تازد مرگ است داغ خجلت از همرهانکشیدن