معنی کلمه پیش بند در لغت نامه دهخدا
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگرز
اکنونْت باید خز و بز گرد آوری و اوعیه.منوچهری.ار پوشیم بتاب و ببندم ز پیش بند
تا آن ز بقچه که و این از میان کیست.نظام قاری ( دیوان البسه ص 45 ).صدار؛ جامه ای است که سرش مانند مقنعه است و دامن آن می پوشد هر دو دوش و سینه را و بفارسی پیرهنچه گویند. ( منتهی الارب ). || بند مقدم بر بندهای دیگر در زین و برگ اسب و پالان خر و جز آن. رحل یا رسن که بر سینه بند شتر بسته پیش آورده پس سپل بی خم برند و محکم کنند تا سینه بند از آن جای نرود. لبب ؛ پیش بند پالان. صدار؛ پیش بند ستور. غرض ، غرضة؛پیش بند شتر مانندتنگ زین را. ( منتهی الارب ).