پیش افتادن

معنی کلمه پیش افتادن در لغت نامه دهخدا

پیش افتادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) پیش اوفتادن. تقدم یافتن. مقدم شدن. جلو افتادن.تقدم پیدا کردن. پیشی جستن. سبقت گرفتن. || تفوق یافتن. برتری یافتن . || حادث شدن. روی نمودن. رخ دادن : که از آنچه نهاده باشد خبری ندهد که داند که چون ما بازگشتیم مهمات بسیار پیش افتد و تا روزگار دراز نپردازیم. ( تاریخ بیهقی ص 15 چ فیاض ) و بیرون این کارهای دیگر پیش افتد و همه فرایض است. ( تاریخ بیهقی ص 285 ).

معنی کلمه پیش افتادن در فرهنگ معین

(اُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - جلو زدن . ۲ - برتری یافتن .

معنی کلمه پیش افتادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) - تقدم یافتن مقدم شدن جلو افتادن سبقت گرفتن. ۲- تفوق یافتن برتری یافتن . ۳- روی دادن حدث شدن رخ دادن : و بیرون این کارهای دیگر پیش افتد و همه فرایض است . ( بیهقی )

معنی کلمه پیش افتادن در ویکی واژه

جلو زدن.
برتری یافتن.

جملاتی از کاربرد کلمه پیش افتادن

در ادامه، او موفق به زدن بعضی گل‌های مهم مثل یک ضربه سر در برابر ویگان اتلتیک که پیروزی ۱–۰ برای سیتی را قطعی کرد و برتری آن‌ها را بر رقیب دیرینه و همشهری منچستر یونایتد به سه امتیاز رساند، و گلی که منچستر سیتی را ۲–۰ از پورتو در مسابقات یورو لیگ پیش انداخت، که در نهایت آن‌ها ۶–۱ در مجموع برنده شدند. او همچنین گلی با ضربه سر برابر بلکبرن رورز به ثمر رساند، که باعث پیش افتادن منچستر سیتی با حساب ۳–۰ شد، و برد سیتی قطعی شد، و این در ادامه باعث باقی ماندن برتری باریک و ضعیف دو امتیازی بر منچستر یونایتد شد.
جز عجز سعی ناقص چیزی نمی‌برد پیش افتادن است چون اشک اطفال را دویدن
چه سان منزل شناس راه دل باشم، که از سستی کنم گر سعی پیش افتادن از خود، بر قفا افتم