معنی کلمه پیروزی در لغت نامه دهخدا
مگر غیب و عیب است کایزد ندادت
دگر هرچه بایست دانی و داری.
و چون ترجمان البلاغه از قرن پنجم هجریست. علیهذا زمان زندگی این شاعر قرن پنجم یا قبل از آن خواهد بود.
پیروزی. ( حامص ) بر وزن و معنی فیروزی ، که ظفرو نصرت یافتن بر اعدا باشد. ( برهان ). فرهی بر اعدا که بتازیش ظفر خوانند. ( شرفنامه ). فلج. رشاد. نجح. نجاح. ( منتهی الارب ). فوز. مفاز. ظفر. فلاح. نصرت. نصر.غلبه. فتح. کامروائی. کامیابی. توفیق. برآمدن حاجت.روائی حاجت. ( شرفنامه منیری ). فیروزی :
بپیروزی اندر نیایش کنیم
جهان آفرین را ستایش کنیم.فردوسی.چرا کشتی آن دادگر شاه را
خداوند پیروزی و گاه را.فردوسی.سپاس از خداوند خورشید و ماه
کزویست پیروزی و دستگاه.فردوسی.وزویست پیروزی و فرهی
همان تخت و دیهیم شاهنشهی.فردوسی.سیاوش چو پیروز بودی بجنگ
برفتی بسان دلاور نهنگ.فردوسی.بپیروزی بخت و از فر شاه
کنم روز بدخواه چون شب سیاه.فردوسی.که امروز من دیدم ای سرکشان
ز پیروزی و شهریاری نشان.فردوسی.همیشه به پیروزی و فرهی
کلاه بزرگی وتاج مهی.فردوسی.خداوند کیهان و خورشید و ماه
خداوند پیروزی و دستگاه.فردوسی.بپیروزی دادگر یک خدای
سر جادوان اندر آرم بپای.فردوسی.فرامرز پیش پدر شد چو گرد
بپیروزی روزگار نبرد.فردوسی.بپیروزی اندر ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید.فردوسی.برای خداوند خورشید و ماه
توان یافت پیروزی و دستگاه.فردوسی.چو پیروزی ما نیاید پدید
دل از نیکبختی بباید کشید.فردوسی.نخستین که گفتی ز شاهان سخن
ز پیروزی رزمهای کهن.فردوسی.بپیروزی اندر تو کشی مکن
اگر تو نوی هست گیتی کهن.فردوسی.وزویست پیروزی و فرهی
دل و داد و دیهیم شاهنشهی.فردوسی.خداوند کیوان و خورشید و ماه
کز اویست پیروزی و دستگاه.فردوسی.