پیره

پیره

معنی کلمه پیره در لغت نامه دهخدا

پیره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) پیر. قائم مقام و خلیفه و مرشد. خلیفه و جانشین مشایخ و ارباب طریقت و خانقاه نشین باشد. ( برهان ). خلیفه مشایخ و ارباب طریقت را گویند و چون یکی از مریدان بی طریقتی کند او را چوب طریق بزند. ( جهانگیری ) :
از صد سخن پیره ، یک حرف مرا یادست
گیتی نشود ویران تا میکده آبادست.( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). || ( ص ) پیر. مقابل جوان. ( شرفنامه ) :
تو دادی مرا دست بر جادوان
سر بخت پیره تو کردی جوان.فردوسی ( از شرفنامه ).امیرمسعود زمین بوسه داد و بازگشت شادکام ، در وقت پیره فراش بیامد و پیغام غلامان محمودی بیاورد. ( تاریخ بیهقی ص 16 چ ادیب ).
جهان پیر برنا شد ز عشق این جوانمردان
زهی چرخ و زمین خوش که آن پیرست و این پیره.مولوی.- پیره گرامی ؛ کنایه از حضرت نخستین خرد است یعنی عقل اول. ( آنندراج ).
پیره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 49هزارگزی باختر قوچان ، سر راه مالرو عمومی خرق به شیرخان. کوهستانی ، سردسیر. دارای 132 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
پیره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد. واقع در 53هزارگزی شمال خاوری بجنورد. کوهستانی و سردسیر، دارای 79 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
پیره. [ رِ ] ( اِخ ) بندری بیونان ، واقع در 7هزارگزی جنوب غربی آتن و در حکم اسکله پای تخت یونان دارای 290 هزار تن سکنه. لنگرگاهی استوار و قشنگ ، کوچه های وسیع و مستقیم ، کارخانه های ریسمان بافی ، کارخانه ابریشم و کارخانه بلورسازی ، دو سه خرابه تآتر و پاره ای از آثار عتیقه دارد و پرازدحامترین اسکله تجارت یونان است ، سفائن بسیار به این بندرگاه آمد و شد میکند و یکی از شهرهای باستانی است. در ازمنه سالفه و مخصوصاً در زمان تمیستوکل و پریکلس بغایت معمور و بوسیله دو رشته دیوار محفوظ با شهر آتن مربوط بوده. در عصر رومیان بدست سیلا ویران شده قریب بدو هزار سال خراب مانده و سپس بدنبال استقلال یونان از نو بنا شده و روزبروز رو بتوسع و ترقی است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه پیره در فرهنگ عمید

۱. پیر، سال خورده.
۲. (اسم ) (تصوف ) مرشد.
۳. (اسم ) خلیفه، جانشین مرشد.

معنی کلمه پیره در فرهنگ فارسی

۱-( صفت ) پر.۲- ( اسم ) قایم مقام مرشد جانشین پیر خلیفه : بعضی ساده لوحان بیخرد که در میان. صوفیان قزلباش پیره و خلیفه مینامند ین مقدمه را صوفیگری و اخلاص نام نهاده آن طبقه مستحسن شمرده همگی با یکدیگر یکدل و یکزبان شده قرار دادند که بخدمت نواب جهانبانی ( شاه سلطان محمد ) رفته چنانچه شیو. پیر مریدی است عرض مشکل خود کرده التماس حل آن نمایند. یاپیره خر. خر پیر خر سالخورده . یا پیره غلام . پیر غلام غلام پیر.یا پیره مرد . پیر مرد مرد سالخورده مقابل پیره زن : گفت :جوانمرد شو ای پیره مرد کاین قدرت بود ببایست خورد. ( نظامی )
بندری بیونان

معنی کلمه پیره در دانشنامه عمومی

پیره (شیروان). پیره روستایی در دهستان قوشخانه پایین بخش قوشخانه شهرستان شیروان استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱۳۰ نفر ( ۳۸خانوار ) بوده است.
پیره (فاروج). پیره روستایی در دهستان سنگر بخش مرکزی شهرستان فاروج استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۵۱ نفر ( ۱۶خانوار ) بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه پیره

استان آتیک در اصلاحات مدیریتی سال ۱۹۸۷ تأسیس شد و تا سال ۲۰۱۰ شامل چهار شهرستان آتن، آتیک شرقی، پیره وآتیک غربی بود.
در گریبان ز بوی پیرهنت غنچه را باغ دلگشایی هست
افشین پیرهاشمی (زادهٔ ۱۳۵۳) نقاش ایرانی و دانش‌آموختهٔ مقطع کارشناسی رشتهٔ نقاشی از دانشگاه آزاد اسلامی است.
ندارم گرچه چون یعقوب چشمی، چشم آن دارم که گرد راه بوی پیرهن در چشم من ریزد
نشان هستی من چون حباب پیرهن است ز ضعف، بند قبای من آستین من است
این پیرهن این توای که داری زان جوهر زیر پیرهن حظ
ازطریق مشارکت در مباحثات اخلاقی در مجله مذکور، مقالاتی را دربارهٔ تمایلات جنسی منتشر می‌کرد که از جنبش زنان تأثیر پذیرفته بود که در تضاد با جنبش بورژوائی قرار داشت. در سال ۱۸۸۶ او رمان پیروزی‌های پیرهوس را با امضا استلا کلاوه منتشر کرد که در آن یک زن فداکار برخلاف عرف اجتماعی از داشتن لذت جنسی پشیمان شده بود. این کتاب باعث جنجال بزرگی شد زیرا که با استاندارهای جنسی دوگانه معاصر در تضاد بود و لذا این مجله حمایت انجمن زنان را از دست داد، هرچند ماتیلدا هدلوند شخصاً از او حمایت کرد. او با حمایت خانواده هدلوند به ادامه کار مجله پرداخت. در نهایت مجبورشد به تنهایی آن را ادامه دهد. مجله به پیش ثابت کرد که برای زمان خود خیلی رادیکال و بحث‌برانگیز است.
گر ماه مصررا گذر افتد به گلستان صد پیرهن عرق کند از انفعال گل
پیرهاشمی، در سال ۲۰۰۵ در کنار هنرمندانی از آلمان، اندونزی، اسپانیا و نروژ به رتبهٔ دوم دوسالانهٔ بین‌المللی هنر پکن دست یافت. او هم‌اکنون با گالری سوریه‌ای ایام در دبی همکاری می‌کند.
بی سبب چشم زلیخا سرمه ضایع می کند چشم چون دستار می خواهد نسیم پیرهن
یعقوب وار بی‌دل و بی‌دیده گشته‌ای یوسف ندیده‌ای که بی پیرهن شدی
احسان پیرهادی (زاده ۱۲ مه ۱۹۹۱ در تهران) بازیکن فوتبال اهل ایران است که در پست مهاجم بازی می‌کند. وی همچنین برای باشگاه فوتبال استقلال تهران و باشگاه فوتبال نساجی مازندران بازی کرده است‌و با‌ دوتا از گل های احسان پیرهادی تیم نساجی به لیگ برتر راه یافت.
چون غنچه درنگنجم در پیرهن زشادی آن دم که بهر قلم عطف قبا شکسته
از دست جورت در چمن ای یوسف گل پیرهن دارد دل صد پاره ای هر غنچه پنهان در بغل
ای بی خبر از نیستی و ذوق فراغش در پیرهن ما نبود خار و خس ما
سازندهای زمین‌شناسی این کمربند ممکن است محدوده سنی دیرینه‌زیستی پیشین تا ترشیری داشته باشند و شامل دیاپیرهای منسوب به پالئوزوئیک پیشین به نام سری هرمز بوده که تا عهد حاضر به طرف سازندهای بالایی و تا روی زمین فعال بوده‌اند. بر اساس نظر اکثریت زمین‌شناسان این منطقه از نظر تکتونیکی از زمان ترشیری پسین به عنوان ناحیه فعال تکتونیکی بخش جنوبی پیشانی دیگر ریختی یا کمربند همگرایی (بین‌النهرین و حوزه خلیج‌فارس) و همچنین حاشیه‌های صفحه فشارشی و برخوردی قاره ایران - عربی، فعال بوده‌است.