پی جوی

معنی کلمه پی جوی در لغت نامه دهخدا

پی جوی. [ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب ) پی جو. اثرجوی.
- پی جوی کسی یا چیزی شدن ( عوام پی جور گویند ) ؛ بجستجوی وی برخاستن ؛ تفتیش حال وی کردن. رجوع به پی جو شدن شود.

معنی کلمه پی جوی در فرهنگ معین

(پَ یا پِ ) (ص فا. ) ۱ - جویندة ردّ پا یا اثر چیزی . ۲ - جست و جو کننده .

معنی کلمه پی جوی در فرهنگ فارسی

پی جو اثر جوی، ( پی جو ی ) ( صفت )۱- جویند. اثرپا.۲- جستجو کننده. یا پی جو( ی ) کسی یا چیزی شدن.در جستجوی آن بودن .

معنی کلمه پی جوی در ویکی واژه

جویندة ردّ پا یا اثر چیزی.
جست و جو کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه پی جوی

آنکه در روی اوست فرِّ ملوک از پی جوی اوست جرّ ملوک
در پی جوی کوثر از گیتی دامن اندر کشید و جست از جو