پی آمد

معنی کلمه پی آمد در فرهنگ معین

( پی آمد ) (پَ مَ ) (اِ. ) ۱ - عارضه . ۲ - حادثه .

معنی کلمه پی آمد در ویکی واژه

عارضه.
حادثه.

جملاتی از کاربرد کلمه پی آمد

نوسان‌های مختلف٫ ژرفای نفوذی مختلفی دارند. با بهره‌گیری از این واقعیت می‌توان با گزینش درست نوسان٫ در عمق دلخواه ستاره نفوذ کرد یا برعکس به چبود منشأ نوسان‌های پدید آمده پی برد. با بهره‌وری از این پی آمد است که این ابزار می‌تواند دستیابی به این دانسته‌های دور از دسترس را برای ما فراهم کند.
زاور کند پی آمد که فتحنامه رسید بدست پیک سلیمان باور گند و باوش
ز پشت سپهبد زهی برکشید چنان کاستخوان و پی آمد پدید
پله‌ای دیگر نهادستند از سوی دگر از پی آمد شد خاصان مگر آن کرده‌اند
شیخ زاهد شه فرخنده پی آمد به وجود شد جهان از اثر طالع او فرخ فال
در دل خاک از کجا های بدی و هو بدی گر نه پیاپی آمدی دعوت های های تو
کان ملک دیگر ز پی آمد روان صد ثنا و صد ستایش در دهان
از پی آمد آن ملک دیگر روان کای خلیل صدق و ای جان جهان
شبی افتاده می رفتم به طوف کعبه آن کو به گوش هوشم آواز پیاپی آمد از یکسو
چون بانگ پی آمدی به گوشش ماندی به شکنجه در خروشش
سرو چون سایه ز پی آمده رفتار ترا نرگس زن شده گل، گوشه ی دستار ترا