پک و پوز

معنی کلمه پک و پوز در لغت نامه دهخدا

پک و پوز. [ پ َ ک ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) پک و پوزه ، از اتباع. بصورت تحقیر، در تداول عوام ، شکل. ریخت. هیأت ظاهری. صورت ظاهر کسی اعم از بدن و لباس : پک و پوزش را ببین. بدپک و پوز. || بطور اخص ، دهان و اطراف آن : پک و پوزش را خرد کرد.
- بی پک و پوز ؛ سست و ضعیف در سخن.

معنی کلمه پک و پوز در فرهنگ معین

(پَ کُ پُ ) (اِمر. ) (عا. ) ۱ - ریخت ، شکل ، هیأت ظاهری ، وجنات (زشت )، بد پک وپوز. ۲ - دهان و اطراف آن .

معنی کلمه پک و پوز در فرهنگ عمید

۱. = پوز
۲. ریخت و شکل کسی، ظاهر شخص.

معنی کلمه پک و پوز در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- ریخت شکل هیات ظاهری و جنات ( زشت ) : بد پک و پوز . ۲- دهان و اطراف آن : پک و پوزش را خرد کرد . یا بی پک و پوز . سست و ضعیف در سخن .

معنی کلمه پک و پوز در ویکی واژه

(عا.)
ریخت، شکل، هیأت ظاهری، وجنات (زشت)
، بد پک وپوز.
دهان و اطراف آن.

جملاتی از کاربرد کلمه پک و پوز

گشت یک ‌مرتبه دلسوز زنش بوسه‌ها زد به پک و پوز زنش
خر خود را لگدی چند زنم بر پک و پوز به خر او چو رسم نازش و تیمار کنم
بهم مالید گردون پک و پوزم برادر جان برادر
عجب‌تر آنکه بدین حال و روز و این پک و پوز به نزد خواجه بد ما همی کنند از بر