پچ پچ

معنی کلمه پچ پچ در لغت نامه دهخدا

پچ پچ. [ پ ِ پ ِ / پ ُ پ ُ ] ( اِ صوت ) پچ پچه. فچفچه. پژپژ.( رشیدی ). بچ بچ. پج پج. نام آواز آنکه راز و نجوی کند. نجوی. نمیمه. هسیس. منافثه. سخنی که آهسته با یکدیگر گویند . || لفظی که شبانان بز را بدان نوازند. پج پج :
زه دانا را گویند که داند گفت
هیچ نادان را داننده نگوید زه
سخن شیرین از زفت نیاید بر
بز به پچ پچ بر هرگز نشود فربه.رودکی.نشود بز به پچ پچی فربه.سنائی.- پچ پچ کردن با... ؛ نجوی کردن با. آهسته با کسی سخن گفتن.

معنی کلمه پچ پچ در فرهنگ عمید

۱. صدا و آواز دو تن که آهسته با یکدیگر سخن گویند.
۲. سخن زیر لب و آهسته.
۳. ‹پژپژ› آهنگ یا لفظی که شبان با آن بز را پیش خود بخواند و نوازش کند: سخن شیرین از زُفت نیاید بر / بز به پچ پچ بر، هرگز نشود فربه (رودکی: صحاح الفرس: پچ پچ ).
* پچ پچ کردن: (مصدر لازم ) زیر لب و آهسته با هم حرف زدن.

معنی کلمه پچ پچ در فرهنگ فارسی

( اسم ) کلمه ای باشد که شبانان بز را بدان پیش خود خوانند و نوازش کنند .

جملاتی از کاربرد کلمه پچ پچ

صبح خاتون را ببینی در غضب چین بر ابرو پچ پچ اندر زیر لب