معنی کلمه پوپک در لغت نامه دهخدا
پوپک دیدم بحوالی سرخس
بانگک بربرده به ابر اندرا
چادرکی دیدم رنگین بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا.رودکی.الا تا بازگویند از سلیمان
که با بلقیس وصلش داد پوپک.هندوشاه.|| دختر بکر. دوشیزه. ( برهان ). || پوپ خرد. کاکل خرد بعض طیور.