پوشنده. [ ش َ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه چیزی بر تن یا بر چیز دیگر پوشد. آنکه پوشد. || آنکه مستور دارد. آنکه مخفی کند. آنکه کتمان کند. ساتر. ساترة. کاتم. کاتمه : بر فضل تست تکیه امیدوار از آنک پاشنده عطائی و پوشنده خطا.خاقانی.|| بسیارپوشنده. ستار.
معنی کلمه پوشنده در فرهنگ عمید
۱. کسی که جامه بر تن کند. ۲. آن که چیزی را بپوشاند.
معنی کلمه پوشنده در فرهنگ فارسی
( اسم )۱- آنکه چیزی بر تن خود یا دیگری کند آنکه پوشد. ۲- آنکه مستور دارد پنهان کننده کتمان کننده . یا بسیار پوشنده ستار.
جملاتی از کاربرد کلمه پوشنده
زبانت ار چه پوشندهٔ راز تست همی رنگ چهرت بگوید درست
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ به نروند در زمین؟ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ تا ببینند که چون بود سرانجام ایشان که پیش از ایشان بودند، کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً ایشان سخت نیروتر بودند ازینان، وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ و با نشانهاتر بودند در زمین در داشت و در توان، فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ فرا گرفت اللَّه ایشان را بگناهان ایشان، وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ (۲۱) و هیچ باز پوشندهای نبود که ایشان را از اللَّه باز پوشیدی.
آنان که زیب تجمل دارند، طرز تصنع دانند، کسوت خودنمائی پوشند فتنة خودآرائی گردند، زمره خود فروشانند، نه فرقه خرقه پوشان که بصورت ژنده اند، بمعنی زنده، ازخود راسته اند، ببی خودی پیوسته، خود در میان نبینند و خودی در نظر نیارند که کسوتی بر این پوشنده یا عشوه از آن فروشند.
پاک و بیعیبم و بینندهٔ عیب همه خلقان در گذارنده و پوشندهٔ عیب همگانم
یکی کرّ نیوشنده، دویم عریان پوشنده سیم محرور جوشنده، چهارم سابق الاقران
مرگ تو صواب کس نبیند زانک پوشنده زلت و خطا بودی
یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ میداند هر چه در زمین فرو شود، وَ ما یَخْرُجُ مِنْها و آنچه از زمین بیرون آید، وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ و هر چه از آسمان فرو آید، وَ ما یَعْرُجُ فِیها و آنچه در آسمان بر شود، وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ (۲) و اوست آن بخشاینده پوشنده.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، ای ایشان که بگرویدند، اتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از خدای، وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ، و بگروید برسول او، یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ تا شما را دو بهره دهد مزد از بخشایش خویش، وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ، و شما را نوری دهد و کند تا میروید با آن، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ و بیامرزد شما را، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ و اللَّه پوشندهایست بخشاینده آمرزگار مهربان.
الهی ای کریمی که بخشندهٔ عطایی و ای حکیمی که پوشندهٔ خطایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که راهنمایی و ای قادری که خداییرا سزایی، بذات لایزال خود و بصفات با کمال خود و بعزت جلال خود و بعظمت جمال خود که جان ما را صفای خود ده، دل ما را هوای خود ده، چشم ما را ضیاء خود ده و ما را آن ده که آن به.
و اندر این معنی درست تر، ابوحامد دوستان مروزی بوده است رحمة اللّه علیه که جامهای بدو درپوشیدندی مریدان وی، آنگاه کسی را که بدان حاجت بودی فراغت آن میجستی، چون خالی بودی آن جامه از وی برکشیدی وی نه مر پوشنده را گفتی:«چرا میپوشی؟» و نه برکشنده را گفتی: «چرا میبرکشی؟»