پور پشنگ

معنی کلمه پور پشنگ در لغت نامه دهخدا

پورپشنگ. [ رِ پ َ ش َ ] ( اِخ ) افراسیاب :
مرا جز بدو نیست امروز جنگ
من و گرز و میدان پور پشنگ.فردوسی.ارزنی باشد به پیش حمله اش ارژنگ دیو
پشه ای باشد به پیش گرزه اش پور پشنگ.منوچهری.

معنی کلمه پور پشنگ در فرهنگ فارسی

افراسیاب

معنی کلمه پور پشنگ در ویکی واژه

پور‌پشنگ
فرزند پشنگ، که در شاهنامه از دو پشنگ یاد میگردد، اولی نوره دختری ایرج یعنی منوچهر است، دومی پشنگ شاه توران است. همه آلت لشکر و ساز و جنگ/ ببردند نزدیک پور پشنگ «فردوسی»

جملاتی از کاربرد کلمه پور پشنگ

که بخشی به من جنگ پور پشنگ ببینی به پیری مرا روز جنگ
دوستانرا زاب بد پابنده چون پور ملک صاعقه بر دشمنان بارنده چون پور پشنگ
گوییا پور پشنگ است که برداشته است بسر نیزه کلاه از سر نوذر نرگس
گزند تو آید ز پور پشنگ ز توران شود کارها بر تو ننگ
به میدان چرا خواند او را به جنگ چنان کم خرد ترک پور پشنگ
نبیره فریدون و پور پشنگ ستاده ست بر دشت هامون به جنگ
به کین سیاوش به میدان جنگ کنم سرخ از خون پور پشنگ
نبیرهٔ فریدون و پور پشنگ برآویخته سر به کام نهنگ
چه گویی کنون کیست پور پشنگ چرا آمد ایدر بدین راه تنگ
چنین گفت با طوس کامروز جنگ نه بر آرزو کرد پور پشنگ