پنک. [ پ َ ن ِ ] ( هزوارش ، اِ ) به زبان زند و پازند آلوچه را گویند و آن میوه ای است معروف. ( برهان قاطع ). صاحب برهان گوید: بمعنی آلوچه است و چنان نیست و آن منک است بنون بمعنی آلوی کوهی. ( آنندراج ). و گفته آنندراج نیز غلط است و کلمه نلک است. پنک. [ پ َ ن َ ] ( اِ ) وجب باشد که به عربی شبر خوانند. ( برهان قاطع ). وژه. ( آنندراج ). پنک. [ پ ِ ] ( اِ ) گرفتن اعضای آدمی باشد با دو سر انگشت یا ناخن چنانکه به درد آید. ( برهان قاطع ). گرفتن عضوی از اعضای آدمی باشد به دو انگشت یا پنجه چنانکه به درد آید، و آن را پنج و پنجال نیز گویند و تبدیل جیم با کاف شده. ( آنندراج ). نشگون. و لله باشی معنی دریچه خانه و وقت بامداد یعنی صبح را نیز بدان افزود، و احتمال میدهد که بمعنی آلو مصحف نلک باشد.
معنی کلمه پنک در فرهنگ معین
(پَ نَ ) (اِ. ) وجب ، وژه ، شبر. (پِ ) (اِ. ) گرفتن و فشار دادن گوشت یا پوست بدن با دو سر انگشت چنان که به درد آید، نشگون .
معنی کلمه پنک در فرهنگ عمید
= وجب
معنی کلمه پنک در فرهنگ فارسی
( اسم ) گرفتن اعضای آدمی بدوسر انگشت چنانکه بدرد آید پنج پنجال نشگون. گرفتن اعضای آدمی باشد با دو سر انگشت یا ناخن چنانکه بدرد آید
معنی کلمه پنک در ویکی واژه
از ایرانی باستان p/finakā* (کف دست). گرفتن و فشار دادن گوشت یا پوست بدن با دو سر انگشت چنان که به درد آید، نشگون. وجب، وژه، شبر.
جملاتی از کاربرد کلمه پنک
الکساندر آرکیپنکو (اوکراینی: Олександр Порфирович Архипенко؛ ۳۰ مهٔ ۱۸۸۷ – ۲۵ فوریهٔ ۱۹۶۴) مجسمهساز، و نقاش پیشرو آمریکایی اوکراینیتبار بود.
پر از پنبه دانه تگرگ بهار ز حلاج بانگ پنک رعد وار
الکساندر پروکوپنکو (روسی: Александр Тимофеевич Прокопенко؛ ۱۶ نوامبر ۱۹۵۳ – ۲۹ مارس ۱۹۸۹) بازیکن فوتبال اهل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.
برای رنگی کردن پنکوسیم آن را پس از ساخت در محلولهای رنگی ویژه فرو میبرند.
سیدا بار دگر از نمد فقر درآ سر اسماء خدا را بنما در کپنک
کوه ابدال که از سبزهٔ پژمرده و برف پوستین میکشد آن روز به زیر کپنک
پنکوسیم را در خود رنگ (خاکستری روشن) رنگین میسازند. آن را به شکل ورق تخت و موجدار و کلدگی آنها، لوله گرد و چهارگوش بی سوراخ و سوراخدار و نیم لوله آنها، زانویی، سه راهی و جراینها درمیآورد. روی ورق پنکوسیم تخت، برگ نازک چوب میچسبانند و برای آرایش دیوارهای درونی مصرف میکنند.
اسپنکر جونز یک دهانه برخوردی در ماه است.
«نیمول » عبوس و «نیوتور» آمد کبر طیس است تپنک و فهم باشد «بیوند»
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به گروه موسیقی وارد میشود، چیرز، ژستهای مخاطرهآمیز، حریره و شیر، روز درختکاری، ژنرال اسپنکی و بانویی پشت پنجره اشاره کرد.
بلبل از بال و پر خود چو قبا در پوشید کرد از اطلس گل غنچه خندان کپنک
پاکبازان جهان نیز نمد می پوشند بود این پاک نظر جامه پاکان کپنک
یافتم در کپنک آنچه طلب میکردم تو چه دانی که چهها یافتهام در کپنک
لری ریپنکروگر که بدل بروس ویلیس در فیلم بود، در صحنهای، از ارتفاع ۷٫۶ متری سقوط کرد، چندین استخوان صورت و دندهاش شکست و ریهاش نیز سوراخ شد. همچنین از ناحیه دو مچ دست نیز دچار شکستگی شد. به علت مصدوم شدن وی، تولید فیلم به صورت موقت متوقف شد. ویلیس شخصاً پول هتل پدر و مادر وی را که برای ملاقات آمده بودند را پرداخت و خودش نیز چندین بار برای دیدن وی، به بیمارستان رفت.
فرو کوبد دلش چون آهن سرخ به پنک دیگر و سندان دیگر
کوهیا هر که کفن از کپنک خواهد کرد بگذراند ز صراطش بحق آسان کپنک
پوست پوشیده به نظاره لیلی مجنون کردم از موی سر خود من عریان کپنک