پنچه

معنی کلمه پنچه در لغت نامه دهخدا

پنچه. [ پ ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) پنجه. بنجه. پیشانی.

معنی کلمه پنچه در فرهنگ معین

(پُ چِ ) (اِ. ) = پنجه . بنجه : ۱ - پیشانی ، ناصیه . ۲ - موهای جلوی سر، طره .

معنی کلمه پنچه در فرهنگ عمید

۱. پیشانی، ناصیه.
۲. موهای پیش سر: به تیغ طره ببرد ز پنجهٴ خاتون / به گرز پست کند تاج بر سر چیپال (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۴۰ ).

معنی کلمه پنچه در ویکی واژه

پنجه. بنجه:
پیشانی، ناصیه.
موهای جلوی سر، طره.

جملاتی از کاربرد کلمه پنچه

چیده ام از بس گل نظاره زان گلزار حسن پنچهٔ مژگان مرا تا چاک دل رنگین ازوست
گرچه موج ناتوانی می زند پهلوی من موج اشکم می زند سرپنچه بادریا هنوز
دامن تازه گلی صید به سرپنچه سعی همچو خاشاک نکردیم درین فصل بهار
تا بی غلط چو رود بر آید از آتش، آب تا بی گمان چو پنچه بر آرد چنار تیغ
سوام و شیر بیک مرغزار و شیر عرین ز بیم سر نزند پنچه بر سرین سوام
عصفور هر چه باد هم آورد باز نیست شهباز را ز پنچه عصفور ننگ بود
عشق چون در مصاف پنچه گشاد عقل مسکین نداشت پای ستیز
چکید خون به زمین از سر هر انگشتش به زور پنچه چو خورشید ساخت ممتحنش
نیست میش ناتوانی لاغری درخور سر پنچه شیر نری
چو تاب پنچه شیران نیاورد روباه چه چاره است، اگر چند هست حیلتگر