پنهان

پنهان

معنی کلمه پنهان در لغت نامه دهخدا

پنهان. [ پ َ / پ ِ ] ( ص ، ق ) مخفی. پوشیده. راز. نهان. خافی. خافیة.خفاء.خفی . مُدَغمر. خفوة. دفینة. مستور. باطن. نهفته. دفین. مدفون. مُدَخِمس. ( منتهی الارب ). مَخبوّ. مُختفی. نامرئی. متواری. مکتوم. کتیم. در خِفاء. در خُفیه. در سرّ. سرُاً. محرمانه. نامحسوس :
کسی را فرستاد [سودابه ] نزدیک اوی
که پنهان سیاوش را رو بگوی
که اندر شبستان شاه جهان
نباشد شگفت ار شوی ناگهان.فردوسی.بفرجام شیرین بدو زهر داد
شد آن دختر خوب قیصر نژاد
از آن چاره آگه نبد هیچکس
که او داشت آن راز پنهان و بس.فردوسی.نیارست رفتنش در پیش روی
ز پنهان همی تاخت بر گرد اوی.فردوسی.بدو گفت پنهان ازین جادوان
همی رخش را کرد باید روان.فردوسی.پس آن نامه پنهان بخواهرش داد
سخنهای خاقان همه کرد یاد.فردوسی.کنون اندر آرام شاهان روید
وز این لشکر خویش پنهان روید.فردوسی.گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی.منوچهری.هجا کرده است پنهان شاعران را
قریع آن کور ملعون چشم گشته.عسجدی.ز پنهان مردم بدل ترس دار
که پنهان مردم برون ز آشکار.اسدی.ز زخمش [روزگار] همه خستگانیم زار
بود زخم پنهان و درد آشکار.
اسدی ( گرشاسبنامه نسخه خطی مؤلف ص 160 ).
گویند که پنهان جواب نامه رسول نوشت که گویم به رسالت تو، و لکن از بیم ملک خویش نمیتوانم مسلمان شدن. ( قصص الانبیاء ص 225 ). بسیار بار چیزها خواستی پنهان. ( تاریخ بیهقی ص 107 ). و پنهان ازپدر شراب میخورد. ( تاریخ بیهقی ص 116 ).
مرا بنمود حاضر هر دو عالم
بیکجا در تنم پیدا و پنهان.ناصرخسرو.بیدار کرد ما را بیداری
پنهان زبیم مستان بنهفته.ناصرخسرو.به آشکار بدَم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من زآشکار و پنهانم.سوزنی.خبر دادند موری چند پنهان
که این بلقیس گشت و آن سلیمان.نظامی.آینه رنگی که پیدای تو از پنهان به است
کیمیافعلم که پنهانم به از پیدای من.خاقانی.به من آشکارا ده آن می که داری
به پنهان مده کز ریا میگریزم.

معنی کلمه پنهان در فرهنگ معین

(پِ ) [ په . ] ۱ - (ق . ) ناپیدا، پوشیده . ۲ - (اِ. ) راز، سرّ.

معنی کلمه پنهان در فرهنگ عمید

ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی: گناه کردن پنهان بِه از عبادت فاش / اگر خدای پرستی هواپرست مباش (سعدی۲: ۴۶۳ ).
* پنهان داشتن: (مصدر متعدی ) = * پنهان کردن
* پنهان ساختن: (مصدر متعدی ) = * پنهان کردن
* پنهان شدن: (مصدر لازم ) نهان گشتن، نهفته شدن، مخفی شدن: مور و ماهی را بر خاک و به دریا در / نیست پنهان شدن از وی به شب تاری (ناصرخسرو: ۷۵ ).
* پنهان کردن: (مصدر متعدی ) نهان کردن، نهفتن.
* پنهان گردیدن: (مصدر لازم ) = * پنهان شدن
* پنهان گشتن: (مصدر لازم ) = * پنهان شدن
* پنهان ماندن: (مصدر لازم ) نهفته ماندن، پوشیده ماندن.

معنی کلمه پنهان در فرهنگ فارسی

ناپیدا، پوشیده، نهفته، مخفی، نهانی، نقیض آشکار
۱- ( صفت ) نهفته پوشیده نهان مخفی مکتوم مستور مدفون مختفی متواری درسر محرمانه نامحسوس در خفا . ۲- ( اسم ) راز سر . یا از پنهان . از کمینگاه از کمین از مکمن ( ز پنهان ) . یا پنهان از کسی . بی خبر او بی آگاهی او . یا همیشه پنهان . ابدی الخفائ . مقابل همیشه پبدا ابدی الظهور .

معنی کلمه پنهان در دانشنامه عمومی

پنهان (مجموعه تلویزیونی ۲۰۱۱). پنهان ( انگلیسی: Hidden ) یک مجموعهٔ تلویزیونی بریتانیایی ۴ قسمتی است که در سال ۲۰۱۱ از شبکهٔ بی بی سی وان پخش شد.
• فیلیپ گلنیستر
• تکلا رویتن
• دیوید سوشی
• توماس کریگ
• آنا چنسلر
• اندرو اسکاربرو
• پال ریتر
• پیتر گینس
• ریچارد دورمر
• کریستوفر فیربنک
• بنجامین اسمیت

معنی کلمه پنهان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آنچه که مقابل آشکار باشد را پنهان می گویند و از آن در بابهای طهارت، صلات، زکات، صوم، امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، قضاء، حدود، تعزیرات و دیات به مناسبت سخن گفته شده است.
پنهان شدن شخص از دید دیگران هنگام تخلی ، مخفی نگه داشتن بیماری به مدّت سه روز بر مریض و پنهان نگه داشتن و بر ملا نکردن گناهانی که حق اللّه به شمار می روند، مستحب است.
پنهان و احکام آن در کالای معیوب و مرگ انسان
پنهان کردن عیب کالا در صورتی که مصداق غش نباشد ، داد و ستد در محلّ تاریکی که عیب کالا در آن جا پنهان می ماند و نیز پنهان کردن مرگ انسان بر فرزندان، بستگان و نزدیکان وی ـ جز در موردی که پنهان داشتن از جهاتی رجحان دارد ـ مکروه است.
پنهان بودن صدقه
افضل آن است که صدقه مستحب مخفیانه و زکات واجب آشکارا به مستحق پرداخت گردد؛ بلکه انجام دادن هر عمل مستحب به طور پنهان ـ جز در موارد خاص و برای اشخاص خاص ـ بویژه برای کسی که از ریا می ترسد، مستحب است.
آگاهی از عیب دیگران
...

معنی کلمه پنهان در ویکی واژه

nascosto
ناپیدا، پوشیده.
راز، سرّ.

جملاتی از کاربرد کلمه پنهان

ذکر گنج است و گنج پنهان به جهد کن داد ذکر پنهان ده
آشکارا چو تو خون دل ما می ریزی درد دل را ز تو پنهان چه کنم گر نکنم
تن و جان اصل جانانست اینجا از آن پیدا و پنهانست اینجا
نام تو از ترس پنهان می‌گوند چون نماز آرند پنهان می‌شوند
چو مستی نسخه جانان فرو رو در خود و ادوان ز پنهانی و پیدائیست این پنهان و پیدا را
همچو بحر محیط بی‌حدند لیک پنهان ز جسم چون سدّند
ز من پنهان چه می‌گردی همان به که من پنهان شوم پیدا تو باشی
در این صعود سامان نعمتی، به گفته اسفندیاری دلیل جدا شدن از گروه و پنهان شدن به قصد ادامه تلاش برای صعود به قله و زمین‌گیر شدن در طوفان جان خود را از دست داد. برخی فعالان جامعه کوهنوردان ایران در اعتراض به آنچه برخورد غیرحرفه‌ای با بازگرداندن سامان نعمتی و حواشی مفقود شدن او نامیدند انتقاداتی به سرپرست و مربی فنی این صعود لیلا اسفندیاری وارد کردند.
باری ای دل خود تو میدان قدر خود هین مکن در ابر پنهان قدر خود
به ناکام پنهان شوم زیر خاک ازین گشته جان و دلم چاک‌چاک
درد دل از طبیب چه پنهان کنی کنون چون داستان عشق جهان سر به سر گرفت