پنجهای
معنی کلمه پنجهای در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه پنجهای
به هم پنجهای با منت یار کو؟ سپاهت کجا و سپهدار کو؟
هر پنجهای به پنجه ما ناورد شکست بازوی عشق میدهد ای دل شکست ما
قوی پنجهای، تیشه محکم بزن هنرمند مردم، سبکسار نیست
از میان بر جست یک شیر سیاه پنجهای زد کرد نقشش را تباه
تو آنی کز آن یک مگس رنجهای که امروز سالار و سرپنجهای
ز ناتوانی ما کی خبر توانی شد که در کمند قوی پنجهای نیفتادی
پنجهای در پنجهٔ شیر فلک خواهم زدن گر چنین آهو رمی را بخت رام من کند
تو و آن پنجهای که رنگین است من و این سینهای که کانون است
نبینی در ایام او رنجهای که نالد ز بیداد سرپنجهای
همه از زورمند در حذرند من ز سرپنجهای که بیزور است