پنبه درگوش

معنی کلمه پنبه درگوش در لغت نامه دهخدا

پنبه درگوش. [ پَم ْ ب َ / ب ِ دَ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم غافل و سخن ناشنو باشد. ( برهان قاطع ) :
نظامی بس کن این گفتار خاموش
چه گوئی با جهان پنبه درگوش.نظامی.- پنبه در گوش داشتن ،پنبه در گوش کردن ، پنبه در گوش نهادن ؛ غفلت داشتن. تغافل کردن. سخن ناشنودن. سخن نشنیدن. حرف نشنیدن :
بمجلسی که ز جودت مرا سؤال کنند
نهاد باید ناچار پنبه در گوشم.ظهیر فاریابی.- امثال :
بگو مبین ، چشم می بندم ، بگو مشنو، پنبه در گوشم می نهم ، بگو مدان ،نمی توانم .

معنی کلمه پنبه درگوش در فرهنگ معین

( ~. دَ ) (ص مر. ) غافل ، پند نشنو.

معنی کلمه پنبه درگوش در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] ناشنوا.
۲. سخن ناشنو.

معنی کلمه پنبه درگوش در فرهنگ فارسی

( صفت ) غافل و سخن ناشنو : ( نظامی بس کن این گفتار خاموش چه گویی با جهان پنبه در گوشی ? ) ( نظامی )

معنی کلمه پنبه درگوش در ویکی واژه

غافل، پند نشنو.

جملاتی از کاربرد کلمه پنبه درگوش

خلد چون خار، گل درپرده چشم گران چون سنگ باشد پنبه درگوش
درین بزم از نوا سنجان چو مینا پنبه درگوشم چو خر مطرب شود بنشین و عرعر را تماشا کن
شور این دریا فسون اضطراب ما نشد از صفای دل چوگوهر پنبه درگوشیم ما
خوشم ‌کز شور این دربا ندارم‌ گرد تشویشی دل افسرده مانند صدف شد پنبه درگوشم
حدیث عشق سر کن ‌گر علاج غفلتم خواهی که این افسانه آتش دارد و من پنبه درگوشم
هنوز آسمان پنبه درگوش دارد ز افغانِ افغان به غوغای جامت
ز عبرت دم پیری‌ کراست بهره ‌که خلق چو جام باده مهتاب پنبه درگوشند
زکف‌، گرداب‌، دارد پنبه درگوش که غافل از خروش موج دریاست
چشم‌بند غفلت هستی تماشاکردنی‌ست دهرشور محشرست وپنبه درگوشیم ما