پلیس

معنی کلمه پلیس در لغت نامه دهخدا

پلیس. [ پ َ ] ( اِ ) در اصطلاح بنایان ، ناهمواری.
پلیس. [ پ ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) لفظ فرانسوی که در فارسی بمعنی پاسبان اداره شهربانی ( نظمیه ) و گاه بمعنی آن اداره شهربانی استعمال میشد. عسس. محتسب.
پلیس. [ پْل َ / پ ِ ل َ] ( اِخ ) نام نهری است درکشور آلمان. این نهر از ساکس شروع شده رو به شمال جاری میشود و پس از طی 110هزار گز به رودخانه الستر ب-لانش میریزد. ( قاموس الاعلام ترکی در ماده پلایسه ).

معنی کلمه پلیس در فرهنگ معین

(پُ ) [ فر . ] (اِ. ) ۱ - مجموعة نیروهای انتظامی یک کشور، شهر یا جامعه . ۲ - پاسبان ، آژان .
(پَ ) (اِ. ) ناهمواری .

معنی کلمه پلیس در فرهنگ عمید

۱. مجموعۀ افرادی که با استفاده از اختیارات قانونی خود، در جهت ایجاد نظم، امنیت، و آرامش در شهر، کشور و جامعه تلاش می کنند.
۲. هر یک از افراد متعلق به این مجموعه.
۳. جایی که افراد این مجموعه در آن مستقر هستند.
* پلیس مخفی: (نظامی ) کارآگاه.

معنی کلمه پلیس در فرهنگ فارسی

نظم، انتظام، اداره شهربانی، پاسبان شهربانی
( اسم ) ۱- شهربانی نظمیه . ۲- پاسبان آژان عسس محتسب . یا ادار. پلیس . سر کلانتری . یا ادار. مخفی . کار آگاه
نام نهری در کشور آلمان

معنی کلمه پلیس در دانشنامه آزاد فارسی

پُلیس
واژه ای فرانسوی و به دو معناست: ۱. نیروی انتظامی شهری که زیر نظر دولت وظیفۀ ایجاد و حفظ امنیت در شهرها را برعهده دارد؛ نیز شهربانی، نظمیه، ادارۀ پلیس؛ ۲. فرد یا افرادی که با استفاده از قدرت قانونی مسئول برقراری نظم و جلوگیری از تخلفات در شهرند. تشکیلاتی که امروز به نام پلیس مشهور است سابقه ای طولانی در ایران دارد و افراد آن شحنه، محتسب، داروغه و عسس نامیده می شدند. در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه تهران به پنج محله تقسیم شده بود و امنیت هر محله را به شخصی با عنوان کدخدا سپرده بودند که زیر نظر داروغه خدمت می کردند. ناصرالدین شاه در سفرهایش به اروپا با تشکیلات منظم پلیس اروپا آشنا شد و درصدد برآمد نظمیه را سر و سامانی بخشد، لذا کنت دومونت فورت ایتالیایی را برای این کار برگزید که به سبب مخالفت قشریون نتوانست کاری بکند. پس از او چندین نفر ریاست نظمیه را برعهده گرفتند، اما این تشکیلات نظامی نیافت. در این دوران عده ای، ظاهراً به اسم پلیس (قاضی الحاجات) برای تقویت این تشکیلات به آن پیوستند. آنان از ساعت دَه شب در کوچه ها گشت می زدند و با دادزدن جملاتی، مثل ساعت دوازده شب است و شهر امن و امان است، به مردم می فهماندند که امنیت برقرار است. سلاح آن ها چماق بود. در آن زمان افراد نظمیه حقوق و مزایای درستی نداشتند و گاه ماه ها حقوق نمی گرفتند. اصطلاح پلیس اونیفرمه در این دوره رایج شد و به بخشی از تشکیلات نظمیه گفته می شد که افراد آن نظارت بر امنیت عمومی و نظم شهر را برعهده داشتند و لباس های متحدالشکل می پوشیدند. در دورۀ مشروطه یفرم خان ارمنی که مردی مقتدر و متنفذ بود به ریاست نظمیه انتخاب شد. او نخست، وضع حقوقی افراد را سامان بخشید و به اداره نظمی داد. با کشته شدن یفرم خان دوباره اوضاع نابسامان شد تا این که دولت ادارۀ نظمیه را به عهدۀ مستشاران سوئدی گذاشت. این مستشاران خدمات بسیاری برای نظمیۀ ایران انجام دادند، ازجمله ترجمه و تنظیم نظام نامه ها و آیین نامه هایی که دستورالعمل شهربانی ایران به شمار می رفت. آنان تا دی ماه ۱۳۰۲ش در ایران فعالیت کردند. سپس سرهنگ درگاهی نظمیه را تحویل گرفت و نظام نامۀ تشکیلات کل نظمیه را نوشت. در ۱۳۱۱ش تشکیلات شهربانی کل کشور دایر شد. در۱۳۵۰ش ادارۀ شهربانی و دژبانی، گارد شاهنشاهی، و ژاندارمری شاهنشاهی، چهار واحد پلیسی بودند که به تناسب وظایف سرکوب و برقراری نظم عمومی را برعهده داشتند. شهربانی در دورۀ پهلوی به دست افسران ایرانی اداره می شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچنان شهربانی نام داشت تا در ۱۳۶۹ش با تصویب مجلس شورای اسلامی این نهاد با کمیتۀ انقلاب اسلامی و ژاندارمری ادغام شد و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را تشکیل داد. پلیس به معنای تشکیلات و اداره به بخش هایی تقسیم می شود، ازجمله پلیس اداری که وظیفه اش جلوگیری از وقوع جرایم و حفظ نظم عمومی است؛ پلیس قضایی که وظیفه اش رسیدگی به جرایم است؛ پلیس راه که مسئول نظم راه های شهرها و کشور است؛ پلیس راهنمایی و رانندگی که مسئولیت نظارت بر تردد درون شهری و رسیدگی به تخلفات رانندگی را دارد. افراد هر بخش از ادارۀ پلیس لباس های هم شکل و سلاح های یکسان دارند. گروه دیگری نیز وجود دارد که پلیس مخفی نامیده می شود. وظیفۀ این گروه خبرآوردن و خبررساندن است. افراد این گروه از پلیس لباس خاصی ندارند تا شناخته نشوند و معمولاً پلاک یا کارت شناسایی دارند تا در صورت نیاز آن را نشان دهند. کار آنان بسته به حوزۀ وظایفشان متفاوت است، ازجمله کشف جرایم و جنایات. نیز ← ژاندارمری؛ محتسب؛ داروغه؛ شحنه؛ شهربانی؛ نیروی_انتظامی

معنی کلمه پلیس در ویکی واژه

مجموعه نیروهای انتظامی یک کشور، شهر یا جامعه. پاسبان، آژان. پلیس که گاهی پلیز هم مسموع میشود، به دو قسمت پل - ایس قابل تجزیه است که در اصل بجای ایس همان ایز درست است.

جملاتی از کاربرد کلمه پلیس

نمونه‌هایی از شاسی بلندهای اندازه بزرگ را می‌توان در فیلم‌های سینمایی آمریکایی مشاهده کرد که بیشتر در اختیار نیروی پلیس ویژه این کشور قرار دارند.
ایدوستان ز صبر قبائی ببر کنید دنیا پلیست از سر این پل گذر کنید
ز آنکه دنیا پلیست و اهل خرد بر سر پل نکرده اند مقام
گرچه خود نایب پلیس است او با من این روزها انیس است او
تاختم گرم بر سرای پلیس دیدم آنجا نشسته است رئیس
چون‌ ز مجلس‌ برون‌ شدیم به کوی بود هرجا پلیس در تک‌وپوی
صبح روز بعد در ۲۲ اکتبر، بالدوین توئیتی ارسال کرد و در آن «شوک و ناراحتی خود را در مورد حادثه غم‌انگیز که جان هالینا هاچینز را گرفت» بیان کرد. او همچنین به همکاری کامل خود را در جریان تحقیقات رو به پیشرفت پلیس در مورد این حادثه اشاره کرد که بعداً از سوی دفتر کلانتری تأیید شد.
مقبره‌های دیگری در زانتوس وجود داشت. آنها عبارتند از "ستون کشتی گیران"، "ستون تئاتر"، "ستون آکروپلیس" و " آرامگاه پایاوا ".
بینی اندر هر بلد جوق پلیسان را چنانک مور در خرمن شپش در تن ملخ در سنبله
دزد کز جانب پلیس آید هرچه کالا برد نفیس آید
پس از انتشار ویدئویی در اینستاگرام افشانی که در آن از اسلحه و چاقو استفاده شده بود پلیس فتا وارد عمل شد و به دستور مقام قضایی، افشانی دستگیر و روانه زندان اوین شد. پس از بازداشت، ویدئو از صفحه اینستاگرام افشانی حذف شد.
عمرها کنده پوستین پلیس سالها خورده جیره ی سرباز
آن پلیسی که اُژدُنانسِ شب است نه که در روز حاملِ حَطَب است
پلیس مخفی و نابود، محتسب به قمار به خواب شحنه، عسس مست و دزد در کار است