پلیدن

معنی کلمه پلیدن در لغت نامه دهخدا

پلیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) مخفف پالیدن است که بمعنی جستجو کردن و تفحص باشد. ( برهان قاطع ). پژوهش کردن. تجسس کردن. || آهسته بجائی درشدن. خزیدن : دزد [ در تاریکی شب ] هر چند حیله کرد چیزی نتوانست دزدید به طویله پلید که ستوری نیکو بگیرد آن شب شیری در میان ستوران درآمده بود، دزد دست بر پشت ستوران می نهادتا هر کدام فربه تر باشد ببرد از قضا دست بر پشت شیرنهاد و از دیگر ستوران فربه تر بود. ( سندبادنامه ).

معنی کلمه پلیدن در فرهنگ معین

(پَ دَ ) (مص م . ) ۱ - جستجو کردن . ۲ - آهسته به جایی در شدن .

معنی کلمه پلیدن در ویکی واژه

جستجو کردن.
آهسته به جایی در شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه پلیدن

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدید، إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ مشرکان پلیدند، فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا مبادا که در مسجد حرام آیند بعد ازین سال، وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً و اگر می‌ترسید از درویشی، فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ مگر که خدای شما را بی‌نیاز کند بفضل خویش اگر خواهد، إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. (۲۸) که خدای دانائیست راست‌دان.
قومی که پرستند خدا را به تصور از نور یقین دور چو شیطان پلیدند
فلک به دست کسانی سپرد رشتهٔ کار که در سرشت‌، پلیدند و در منش مطعون