پشین

معنی کلمه پشین در لغت نامه دهخدا

پشین. [ پ َ ] ( اِخ ) نام پسر بزرگ کیقباد است و سهراب و لهراسب پسران اویند و بعضی گویند پسر سومین کیقباد است. ( برهان قاطع ). نام پسر کیقباد که کی پشین گویند. ( فرهنگ رشیدی ). نام پسر سوم کیقباد برادر خرد کیکاوس که لهراسب پدر گشتاسب پسر اوست. ( فرهنگ سروری ) :
پشین بود از تخمه کیقباد
خردمند شاهی دلش پر ز داد.فردوسی.و نیز رجوع به کی پشین شود.

معنی کلمه پشین در فرهنگ فارسی

نام پسر بزرگ کیقباد است

معنی کلمه پشین در فرهنگ اسم ها

اسم: پشین (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: pashin) (فارسی: پشین) (انگلیسی: pashin)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، ز شخصیتهای شاهنامه، نام سومین پسر کیقباد ( کی پشین ) پادشاه کیانی

جملاتی از کاربرد کلمه پشین

بویهٔ نام‌آوری را هرطرف آزاده‌ای زنده کرده نام کیکاوس و نام گی‌پشین
سزد گر بود نام او کی پشین که هم کی نشانست و هم کی نشین
گر از تخم کی آرش و کی پشین بخواهد به شادی کند آفرین
اگر بیشکین بر نویسنده راست بود کی پشین حرف بروی گواست
چنین گفت کز گاه رزم پشین نیاراست کس رزمگاهی چنین
هم اورند از گوهر کی‌پشین که کردی پدر بر پشین آفرین
چو خسرو که بود از نژاد پشین به شاهی برو خواندند آفرین
فرموده از کرم پدری بر کمال و فضل چنان که کیقباد به ارمین و کی پشین
پشین بود از تخمهٔ کیقباد خردمند شاهی دلش پر ز داد
کنون از بزرگان یکی برگزین نگه کن پس پردهٔ کی پشین