پشت پایی

معنی کلمه پشت پایی در فرهنگ معین

(پُ ) (ص نسب . ) هیز، مخنّث .

معنی کلمه پشت پایی در فرهنگ عمید

پسر بدکار، هیز، مخنث.

معنی کلمه پشت پایی در فرهنگ فارسی

( صفت ) حیز بی ننگ .

جملاتی از کاربرد کلمه پشت پایی

بر هر چه دیده واکرد آغوش الفت ما مژگان به خم زد و گفت خوش باش پشت پاییم
دست توفیق شد و دامن مقصد بگرفت پشت پایی که تو بر هستی باطل زده ای
سر کویش هوس داری، خرد را پشت پایی زن در این اندیشه یک‌رو شو، دو عالم را قفایی زن
غیر تو با تو حجابست، بجایی نرسید پشت پایی بزدیم از همه بیزار شدیم
تا نخوردی پشت پایی از جهان خویش را زین گوشه گیری وارهان
همه همچو دستار خود روی دستی همه همچو شلوار خود پشت پایی
دامن خضر رها کن که دلیل تو بس است پشت پایی که بر این عالم باطل زده ای
اگر پشت پایی زنی بر طلب ز دریا گذشتن توان تشنه‌لب
تا ترا عقل هم ز روی صواب پشت پایی زند مگر در خواب
ماهرویی و ازین رو ای پسر مهر و مه را پشت پایی می زنی