پشت ماهی

معنی کلمه پشت ماهی در لغت نامه دهخدا

پشت ماهی. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) تسطیحی بطول که میان آن برجسته تر از دو طرف باشد. تسطیحی بصورت ِ پشت ماهی. خرپشته ( خلاف مسطح ). || ( اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. ( برهان قاطع ) :
سوادی که در وی سیاهی نبود
وگر بود جز پشت ماهی نبود.نظامی ( از فرهنگ رشیدی و ضیاء ).- پشت ماهی کردن ؛ خرپشته کردن.

معنی کلمه پشت ماهی در فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) هر جسم پشت برآمده مانند ماهی .

معنی کلمه پشت ماهی در فرهنگ عمید

۱. ویژگی هر جسمی که پشت آن کشیده و برآمده شبیه پشت ماهی باشد.
۲. ویژگی خیابان یا کوچه که میانۀ آن را اندکی از کناره هایش بلندتر کنند که آب در وسط آن جمع نشود.

معنی کلمه پشت ماهی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- تسطیحی بصورت پشت ماهی خر پشته . ۲- شب لیل .

معنی کلمه پشت ماهی در ویکی واژه

هر جسم پشت برآمده مانند ماهی.

جملاتی از کاربرد کلمه پشت ماهی

از پشت ماهی و ز نشیب ثری به علم بر روی ماه و اوج ثریا علم کشید
به چینی نمود آنک شاهی کراست ز خورشید تا پشت ماهی کراست
برافشاند از رخ سیمین زر ساو جهان چون پشت ماهی کرد از کاو
ماه سیری ماهی‌اندامی که کردی هر زمان پشت ماهی را نعال نو به ماه نونگار
از آن مر پشت ماهی را پشیزه وز این دردیده کیوان شرار است
درم بر درم کیسهٔ کوه و شخ گره بسته چون پشت ماهی ز یخ
بنعل باد پای از پشت ماهی فشاند گرد بر پیشانی ماه
ز موج آب حیوانش سیاهی بود نقش بر آبش پشت ماهی
زآه خسته رسیدی به برج ماهی تف‌ زخون کشته رسیدی به پشت ماهی‌نم
گهی بود بر پشت ماهیش جای گهی سود بر تارک ماه پای