پشت دستی
معنی کلمه پشت دستی در فرهنگ معین
معنی کلمه پشت دستی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پشت دستی در دانشنامه آزاد فارسی
از تنبیهات بسیار رایج در بازی های گروهیِ کودکانه. عملِ کوبیدن است بر پشتِ دستِ فرد سوخته. نیز ← تَپْ تَپِ خَمیر؛ سِبیل آتَشین
معنی کلمه پشت دستی در ویکی واژه
دستکش بی پنجة زنان.
جملاتی از کاربرد کلمه پشت دستی
تیره بختی بین که می پیچم سر از فرمان زلف پشت دستی از پریشانی به سنبل می زنم
ز دندان ندامت پشت دستی میجهد سالم که دامانی به غیر از دامن شبها نمیداند
بازوی زال دنیا، چند افکند به خاکت؟ بی درد، پشت دستی، نامرد، پشت پایی
پشت دستی هم نشد ریش از ندامتهای خلق طبع ما وقتی پشیمان شد که بیدندان شدیم
دل حریف خنده دندان نمای شانه نیست پشت دستی بر سر زلف معنبر می زنم
خاک پای آن کسانم کز سر دیوانگی پشت دستی بر جهان بی سر و پا می زنند
رزق دست و دهن ما ز سر خوان فلک پشت دستی است که پیوسته به دندان داریم
خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم پشت دستی به گل چیده و ناچیده زدیم
دست همه را به پشت بستی ای عشق دستی ای عشق و پشت دستی ای عشق
بر دل مایوس بیدل پشت دستی میگزم غنچهٔ این عقده کاش از سعی دندان بشکفد